قماشی که از تل بود روی آن
گرش روی دیگر کنی پرنیان
خشیشی وصوف ارسجیفش کنی
و یا دگمه در بجیبش زنی
بزودی بدرد همه روی وار
بماند از و آستر یادگار
بزرگی بعریان طمع داشتن
بود شال را زوده پنداشتن
چو قاقم بکامو مدارید امید
که چرکن چوشد می نگردد سفید
سربند شلوار افراشتن
وزو چشم بند سلق داشتن
سررشته خویش گم کردنست
بجیب اندرون مار پروردنست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.