عیدست و اول گل و یاران در انتظار
ساقی بروی یار ببین ماه و می بیار
در جواب او
خازن بعید ابلق سنجاب من بیار
بنگر هلال را چودم قاقم آشکار
این مه فزود خرقه نان در لباس عید
کاری بکرد همت پاکان روزکار
خواهی که دامنت ندرد زود و آستین
از رخت قلب شو چو فراویز در کنار
دلال رخت بر تن عریان من ببخش
ور نو بدست نیست برو کهنه بیار
در پیش شاخ آمدم از دگمها بیاد
چون غنچه جلوه داده بر اطراف جویبار
آویختند چمته که در بند سیم ماند
تا حست ازان عزیز که ترکش شد اختیار
خوش خلعتیست فاخر و خوش جامه سلیم
یارب زچشم زخم و گزندش نگاهدار
دامن مکش ز گفته قاری که جیب تو
گویش سزد که باشد ازین در شاهوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.