ز نقش پای تو گل ها شکفته قالی را
نهال ساخته سرو قدت نهالی را
فراغتی به نیستان بوریا دارم
مباد راه درین بیشه شیر قالی را
نمیشود سخن پست فطرتان مشهور
بلند نیست صدا کاسهٔ سفالی را
زتخته بندی چوب قفس شدم محتاج
دگر علاج ندیدم شکسته بالی را
غنی اگر چه فقیر است همتی دارد
فشانده است بکونین دست خالی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز درج دیده در آورده ام لَالی را
نثار مقبره ی درة المعالی را
گمان برم که برای چنین نثاری بود
که درج دیده بیندوخت این لَالی را
اگر نه دیده به من همرهی کند امروز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.