در مدح و ستایش اختر شهریاری و صدف گوهر تاجداری سترکبری و مهدعلیا مام خجستهٔ شهریار کامگارناصرالدین شاه قاجار ادامالله اقباله گوید: بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها - و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
در ستایش علیقلی میرزا گوید: مگر باز بر فروخت گل از هر کنار نار - که هردم ز سوز دل بگرید هزار زار
شمارهٔ ۳ - وله ایضاً: جهان فرتوت باز جوانی از سرگرفت - به سر ز یاقوت سرخ شقایق افسر گرفت
شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه: باز برآمد به کوه رایت ابر بهار - سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار
شمارهٔ ۵ - و لهُ ایضاً فی مدحه: بت سادهٔ رفیق بط بادهٔ رحیق - مرا به ز صد حشم مرا به ز صد فریق
شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه: الا که مژده میبرد به یار غمگسار من - که باغ چون نگار شد چه خسبی ای نگار من