گنجور

 
قاآنی

یکی به چشم تامل نگر بدین تمثال

که تات مات شود دیدگان ز حیرانی

یکی درست بدین نوجوان نگر ز نخست

که‌راست ماه دو هفته است و یوسف ثانی

به زلفکانش چندان که چشم کار کند

همی نبیند چیزی به جز پریشانی

سپید سیم سرینش چو کوه بلّورست

که می‌بلغزد در وی نگاه انسانی

چنان عودش برپا بودکه پنداری

ستاده گرز به کف رستم سجستانی

فکنده رخش در آن عرصه‌ای که می‌بینی

فشرده میخ در آن ثقبه‌ای که می‌دانی

زن نجیب کهن‌سالش از قفا نگران

چو پاسبان که کند دزد را نگهبانی

چو صرفه‌جویی و امساک عادت نجباست

نجیب‌وار کند شرفهای پنهانی

به شوهرش ز نجابت جماع می‌ندهد

که از نجیب عجیبست فعل شهوانی

قضیب شوی نخواهد به فرج خویش تمام

که مال شوی نسازد تلف به نادانی

غرض چه‌گویم زن از قفا چو حلقه به‌در

ز پیش شوی جوان گرم حلقه‌ جنبانی

چنان کنیزک زن راگرفته است به کار

که هرکه بیند گردد ز دور شیطانی

کنیزکی شهدالله ز شهد شیرین‌تر

لطیف و دلکش و موزون چو شعر قاآنی

تبارک‌الله فرجی دو مغزه چون بادام

به شرط آنکه به بادام شکر افشانی

زن نجیب وی اندر قفا یساول‌وار

گرفته چوب و درافکنده چین به پیشانی

کنیز مطبخی از خشم نیم‌سوز به دست

ستاده بر طرفی همچو دیو ظلمانی

کنیزک دگر استاده گرم شکرخند

زکار زانیه و فعل شوهر زانی

به شهوت و غضب طبع آدمی ماند

اگر تو معنی این نقشها فروخوانی

چو شهوت از طرفی دست عقل برتابد

سپه کشد ز دگر سو قوای روحانی

تو نقش فانی دنیا ببین و عبرت گیر

که این ستوده سخن حکمتیست لقمانی

 
 
 
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه