غزل شمارهٔ ۳۰
شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود
گاه لب بر لب جانانه و گه بر لب جام
تا دم صبح مرا کار به شب دوش این بود
نوعروسیست جهیزش همه شادی و نشاط
دختر زر نتوان گفت گران کابین بود
شوق آن ماه روان از مژهام پروین داشت
کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود
کس نداند که چه دیدم من از آن گردش چشم
مگر آن صعوه که در صیدگه شاهین بود
گاه در دامن و آغوش من آن خرمن گل
گاه در گردنم آن سلسلهٔ مشکین بود
ریخت خونم به جفا یار و خوشم قاآنی
که مرا کامی اگر بود به عالم این بود
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.