گنجور

 
فضولی

ای دل ملال گوشه عزلت هزار بار

بهتر ز همنشینی هر یار و آشناست

هر یار و آشنا که شود همدم کسی

یا از جماعت فقرا یا ز اغنیاست

گر منعم است و صاحب نعمت هر آینه

دایم ز ملک و مال و تجمل سخن سراست

در مبتلای فاقه و فقراست پیش تو

کارش همه شکایت دنیای بی وفاست

اوقات ضایع است درین هر دو ماجرا

کو همدمی که خالی ازین هر دو ماجراست