آدمی را فضل صوری و کمال معنویست
نیست هر وقتی بهر حالی که باشد بی اثر
گاه عرض حسن صورت می کند بر اهل حال
می شود محبوب مه پیکر حبیب سیمبر
می دهد نظاره رفتار او آرام دل
می فزاید چهره زیبای او نور بصر
گر فقیه و عابد و شیخ و معلم می شود
می کند تعلیم علم و صنعت و فضل و هنر
می رساند فیض او دل را بسرحد کمال
می شود ارشاد او اهل طلب را راهبر
عقل حیران است در کیفیت اطوار او
هست گلزار طبیعت را نهال بارور
هم سرور دیده مییابند از او هم کام دل
گه شکوفه مینماید گاه میبخشد ثمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره ارزشهای انسانی و تأثیرات ظاهری و باطنی آن صحبت میکند. او میگوید که انسان باید هم به ظاهر زیبا و هم به کمالات معنوی توجه داشته باشد. در شرایط مختلف، زیبایی ظاهری میتواند دلها را تسخیر کند و انسان را محبوب دیگران کند. فرد با علم و هنر خود میتواند به دیگران کمک کند و آنها را به کمال برساند. عقل در برابر جلوههای او حیرتزده میشود، زیرا او مانند گلی است که در طبیعت شکوفا میشود و ثمر میدهد. درنتیجه، زیبایی او همواره دلها را شاداب و کام دل را فراهم میکند.
هوش مصنوعی: انسان در هر شرایطی، فقط به داشتن ظاهری زیبا و فاخر اهمیت ندهد، زیرا بدون عمق معنوی و واقعی، آن ظاهر تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: گاهی زیبایی چهره در برابر اهل دل نمایان میشود و محبوبی با چهرهای چون ماه میشود که به دلهای عاشق جادو میکند.
هوش مصنوعی: خود را در تماشای رفتار او غرق کردهام، و این باعث میشود که دل من آرامش بیشتری بگیرد. زیبایی چهرهاش مثل نوری است که به چشمانم روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر فردی عالم، عابد، رئیس یا معلم شود، باید به آموزش علم، صنعت، فضیلت و هنر بپردازد.
هوش مصنوعی: فیض خداوند میتواند دل را به کمال برساند و اگر کسی در جستجوی حقیقت باشد، راهنمای او خواهد بود.
هوش مصنوعی: عقل در فهم و درک چگونگی ویژگیهای او به حیرت افتاده است. در واقع، در میان زیباییهای طبیعت، درختی پربار وجود دارد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات افراد از او خوشحالی و دلخوشی پیدا میکنند و در زمانهایی خاص، باتوجه به شکوفهها به بار نشستن امیدها را نشان میدهد. او در برخی مواقع نیز ثمرات و نتیجهها را به وجود میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.