ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه شنیدی
که ما ز قطع نظر کردی و پیوند بریدی
بتو گفتم مشنو در حق من قول رقیبان
آه ازین غم که شنیدی سخن من نشنیدی
بی تو فریاد کنان جان بسپردم بعیادت
نرسیدی بسر من نه بفریاد رسیدی
حال من گشت ز نادیدن زلف تو پریشان
این پریشانی دیگر که تو این حال ندیدی
رغبت شیوه ناخوب ز خوبان چه مناسب
تو که خوبی نه خوش است این که ره جور بریدی
نکشیدند مگر بار تو ای مه که بدین سان
دامن از صحبت احباب بصد ناز کشیدی
عاقبت یار جفاکار وفا کرد فضولی
یافتی آن چه دمادم ز خدا میطلبیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و بی توجهی است. گویا گوینده از محبوب خود شکایت میکند که به وی بیاعتنایی کرده و او را ترک کرده است. او حسرت میخورد که در حقش چه سخنانی گفته شده است، در حالی که خود او هیچچیز نشنیده. گوینده به حالت پریشانی و ناامیدی خود اشاره میکند و از اینکه محبوبش به او توجهی ندارد به شدت آزردهخاطر است. در پایان، به وفای نادرست محبوب اشاره میکند و این سوال را مطرح میکند که چگونه میتواند از دوستان و آشنایان دوری کند در حالی که بار این عشق بر دوش او سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: ما چه کار کردیم و چه چیزهایی گفتیم و چه چیزهایی را دیدی و شنیدی که باعث شدی از ما دوری کنی و ارتباط را قطع کنی؟
هوش مصنوعی: به تو گفتم که به حرف رقیبان در مورد من گوش نده. آه از این غم که تو سخن من را شنیدی، ولی به حرف من توجه نکردی.
هوش مصنوعی: بدون تو در حال فریاد زدن جانم را فدای تو کردم اما تو به عیادت من نیامدی و نه صدای فریادم را شنیدی.
هوش مصنوعی: حالم به خاطر نادیدن موهای تو بسیار آشفته شده است. این آشفتگی دیگری است که تو هرگز آن را احساس نکردهای.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به انتقاد از افرادی اشاره دارد که به جای انتخاب مسیر درست و خوشایند، به دنبال روشهای ناپسند و نامناسب میروند. شاعر به نوعی به زیبایی و خوبی اشاره میکند و میگوید که برای کسی که خود خوب است، نباید از راههای نادرست و ناپسند پیروی کند.
هوش مصنوعی: تنها به خاطر تو ای ماه، بار گناه را بر دوش نکشیدند، چون با این ظرافت و ناز، از گفتگو با دوستانت دوری کردهای.
هوش مصنوعی: در نهایت، دوست بیوفا به وعدهاش عمل کرد و فضولی، تو به آنچه که پیوسته از خدا میخواست، دست پیدا کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو به شهر تو رسیدم تو ز من گوشه گزیدی
چو ز شهر تو برفتم به وداعیم ندیدی
تو اگر لطف گزینی و اگر بر سر کینی
همه آسایش جانی همه آرایش عیدی
سبب غیرت توست آنک نهانی و اگر نی
[...]
نجس ار پیرهن شبلی و معروف بپوشد
همه دانند که از سگ نتوان شست پلیدی
گرگ اگر نیز گنهکار نباشد به حقیقت
جای آنست که گویند که یوسف تو دریدی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.