ما نظر جز بر تبان سیمبر کم کردهایم
وز بتان سیمبر قطع نظر کم کردهایم
زاهدا از ما مجو بسیار آیین صلاح
عشق بازانیم ما کار دگر کم کردهایم
کرده ایم اندیشه بسیار در هر کار لیک
فکری از سودای خوبان خوبتر کم کردهایم
از بلای عشق در راه وفای گلرخان
گرچه بیش از پیش هم باشد حذر کم کردهایم
سیم اشک و روی چون زر بر رهت افکندهایم
ما فقیرانیم جمع سیم و زر کم کردهایم
نیست ملک سلطنت را اعتباری پیش ما
شاهبازانیم صید مختصر کم کردهایم
شد فضولی شهره عالم حدیث عشق ما
گرچه زین راز نهان کس را خبر کم کردهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ایم
سویت از بیم رقیبانت گذر کم کرده ایم
ناله ما را از سگان کوی او شرمنده داشت
زین خجالت درد سر زان خاک در کم کرده ایم
همعنان ماست غم تا رفته ایم از کوی تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.