نه مژگانست کز خونابه دل لالهگون کردم
ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم
ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم
هوا را ترک دادم قطع زنجیر جنون کردم
ز چاک سینه آب دیده را ره بر جگر دادم
نشاندم آتش دل چاره سوز درون کردم
بیاد لعل خوبان بود پر خون کاسه چشمم
نهادم روی در راه ورع وانرو نگون کردم
دل صد پاره ام را بود طغیانی بحمدالله
ز بس کش ریختم خون پاره آنرا زبون کردم
بآب دیده نقش درد دل از لوح جان شستم
بنای محنت و غم را خراب از سیل خون کردم
بترک عشق میلی داشتم در دل ولی اندک
ز بسیاری طعن آن میل اندک را فزون کردم
سپردن دل بچین گیسوی خوبان خوش صورت
خطایی بوده است ادراک این معنی کنون کردم
فضولی بس که بی هوشم ز جام شوق آزادی
نمی دانم که تدبیری بلای عشق چون کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و دردناک خود از عشق و جدایی میپردازد. او از غم و اشک خود میگوید و اینکه چگونه از زیباییهای دنیای عشق دوری کرده است. دلش پر از زخم و ناراحتی است و او تلاش میکند تا از این درد رهایی یابد. با اشاره به زیبایی خاص معشوق و تأثیر آن بر روح و جانش، عاشق به غمها و زخمهای خود میبالد و از طعنهها و سختیهای عشق مینالد. در نهایت، او به ناچار با عشق و جنون خود دست و پنجه نرم میکند و در تلاش است تا درکی از وضعیت خود به دست آورد.
هوش مصنوعی: نه چشمانم مانند مژگان است که از اشک دل رنگ لاله گرفتهاند، بلکه از آن گل که خاری داشتم، خار را از دل خود بیرون کردم.
هوش مصنوعی: از یادآوری زیبایی و جذابیت موهای معشوق خودداری کردم، دلم را از وسوسهها رها کردم و زنجیرهای دیوانگی را قطع نمودم.
هوش مصنوعی: از درد دل، اشکهای من به سینهام راه پیدا کرد. دل شکستهام را با آتش عشق خود سوزاندم و درونم را در آتش بیتابی پر کردم.
هوش مصنوعی: در یاد لعل زیبایانی، اشک چشمم مانند کاسهای پر از خون شده است. چهرهام را در مسیر پرهیز نگه داشتم و به خاطر این عشق نابود شدم.
هوش مصنوعی: دل صد تکهام به خاطر سختیها و دردهایی که تجربه کردهام، به شدت در حال ناامیدی و طغیان است و خوشحالم که از شدت این ناراحتیها، خون جگرم ریخته شده و با این حال، از خودم احساس ضعف میکنم.
هوش مصنوعی: با اشکهایم، درد دل را از ذهنم شستم و بنای رنج و غم را با سیل خونم ویران کردم.
هوش مصنوعی: در دل من علاقه شدیدی به عشق وجود داشت، اما به دلیل اینکه دیگران به آن علاقه تمسخر کردند، تصمیم گرفتم که آن علاقه را بیشتر و قویتر نشان دهم.
هوش مصنوعی: سپردن دل به زیباییهای ظاهری و موهای دلربای معشوقان، اشتباهی بوده است و حالا توانستهام این حقیقت را درک کنم.
هوش مصنوعی: بسیار بیهوش و بیخبر از واقعیتها هستم و از عشق و آزادی آگاهی ندارم. نمیدانم چگونه با این بلای عشق مواجه شوم یا چه تدبیری برایش بیندیشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون کردم
ز شور اشک داغ لاله را گرداب خون کردم
ز جوی شیر چون فرهاد کام من نشد شیرین
حیات خویش را بیهوده صرف بیستون کردم
در این گلشن چو گل هرگز ندیدم روی دلجمعی
[...]
گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون کردم
شرار کاغذ من محمل شوق که بود امشب
که هرجا جلوهکرد آسودگی وحشت فزونکردم
شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.