گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون کردم
شرار کاغذ من محمل شوق که بود امشب
که هرجا جلوهکرد آسودگی وحشت فزونکردم
شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
برای چشم بند هر دو عالم یک فسون کردم
غرورهیچکس با جرات من برنمیآید
جهان برخصم جست و من همین خود را زبون کردم
بهار آمد تو هم ای زاهد بیدرد تزویری
چمن گل، شیشه قلقل، یار مستی، من جنون کردم
هجوم گردش رنگم غرور دل شکست آخر
به چندین دور ساغر شیشهای را سرنگون کردم
به قدر هر نفس میباید از خویشم برون رفتن
غباری را به ذوق جانکنی ها بیستون کردم
نسیم هرزه تاز من عرق آورد شبنم شد
درین خجلت سرا کاری که میباید کنون کردم
چه خواهم خواست عذر نازپروردیکه رنگش را
به تکلیف خرام سایهٔ گل نیلگون کردم
حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد
من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خونکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه مژگانست کز خونابه دل لالهگون کردم
ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم
ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم
هوا را ترک دادم قطع زنجیر جنون کردم
ز چاک سینه آب دیده را ره بر جگر دادم
[...]
به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون کردم
ز شور اشک داغ لاله را گرداب خون کردم
ز جوی شیر چون فرهاد کام من نشد شیرین
حیات خویش را بیهوده صرف بیستون کردم
در این گلشن چو گل هرگز ندیدم روی دلجمعی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.