غمت روز تنهاییم یار بس
شبم هم نفس ناله زار بس
مرا مایه خرمی روز غم
دل خسته و جان افکار بس
چه کار آیدم قیدهای دگر
دلم بسته زلف دلدار بس
سریر سلامت چه جای منست
مقامم سر کوی خمار بس
ندارم بکار جهان هیچ کار
مرا ترک کار جهان کار بس
چه حاجت بتیغ از پی کشتنم
نگاهی ازان چشم خونخوار بس
فضولی ز لذات عالم مرا
همان نشئه ذوق دیدار بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا یک تنه دادگر یار بس
همان دست و تیغ تن آوبار بس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.