جان بیرون رفته را بویت به تن میآورد
مرده را ذوق کلامت در سخن میآورد
هست شبنم یا نسیم صبح با ذکر لبت
غنچهها را آب حسرت در دهن میآورد
زلف پرچین برگشا تا بر خطا قایل شود
آنکه رنجی میبرد مشک از ختن میآورد
سوی شیرین جوی شیر از بیستون هر صبح و شام
سیل سیلاب سرشک کوهن میآورد
بوی گل گر از چمن بیرون رود بیوجه نیست
بلبل گمگشته را سوی چمن میآورد
سرورا نسبت به نخل قامت خوبان مکن
نخل قامت میوه سیب ذقن میآورد
در غم آن قامت و عارض فضولی هرکه مرد
تا قیامت خاک او سرو و سمن میآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.