گنجور

 
فضولی

یار ما را به ازین زار و حزین می خواهد

به ازین چیست که ما را به ازین می خواهد

هوس عاشقی آن بت بی باک کند

خویش را هر که چون من بی دل و دین می خواهد

آهم از چرخ برین می گذرد وه کان تیر

هدفی دورتر از چرخ برین می خواهد

زیر زین مه نو رخش فلک جلوه گرست

شهسواری چو تو در خانه زین می خواهد

گردی از خاک سر کوی تو برخاست مگر

آسمان سرمه چشمی ز زمین می خواهد

دل که رشک بت چین گفت ترا عین خطاست

ز غضب باز در ابروی تو چین می خواهد

نیست مطلوب فضولی ز فلک کام دگر

وصل آن ماه رخ زهره جبین می خواهد