از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است
میتوان یافت که آه دل ما بیاثر است
من و سودای غمت گر همه جان در خطراست
من و خاک قدمت گر همه خون در هدر است
آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را
علت آن است که از شادی ما بیخبر است
به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند
زآن که این حسن خدا داده برای نظر است
آن که از صورت خوب تو نمیپوشد چشم
الحق انصاف توان داد که از دل بصر است
کسی از دست قضا جان به سلامت نبرد
مگر آن تن که بر تیغ محبت سپر است
گر به جان بوسه فروشد لب جانان سهل است
نفع خود را مده از دست که عین ضرر است
ترک سر کردم و از دردسر آسوده شدم
تا نگویند که سودای بتان دردسر است
هر کسی قبلهای از بهر پرستش دارد
قبلهٔ جان فروغی صنم سیم بر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و درد دل خود اشاره میکند. او میگوید که دلش سختتر از سنگ است و احساس میکند که هیچ آرزو یا آرزویی در دلش اثر نمیگذارد. عشق به معشوق برای او اهمیت زیادی دارد، حتی اگر جانش در خطر باشد. شاعر بیان میکند که دیگران که از درد عشق او میگویند، خودشان از شادی او بیخبرند. او همچنین به زیبایی معشوق میپردازد و میگوید که کسی نمیتواند از زیبایی او چشمپوشی کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هر کسی قبله خاصی برای پرستش خود دارد و در مورد خود، معشوقش را به عنوان قبلهاش معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دل تو از سنگ سیاه هم سختتر است و نشان میدهد که درد و اندوه ما بیفایده و بیاثر است.
هوش مصنوعی: من و خیال تو اگر همه جانم در خطر باشد، و من و خاک پای تو اگر همه خونم بیهوده برود، باز هم برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق تو ما را سرزنش میکند، دلیلش این است که از خوشحالی و حال خوش ما بیخبر است.
هوش مصنوعی: به خدا قسم هیچکس نمیتواند از تو رو برگرداند، زیرا این زیباییای که داری هدیهای از طرف خداوند است و فقط برای جلب توجه و نظر دیگران خلق شده است.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی تو را نمیتواند از چشمش پنهان کند، به راستی انصاف را میتواند در دلش ببیند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از تقدیر و سرنوشت نجات پیدا کند مگر کسی که با عشق و محبت از خود دفاع کند.
هوش مصنوعی: اگر محبوب با لبهایش جان خود را به بوسه بفروشد، این کار آسانی است. اما حیف است که نفع خود را از دست بدهی، چون این کار به ضرر خودت خواهد بود.
هوش مصنوعی: از عشق و وابستگی به بتان دست کشیدم و حالا از مشکلات و دردسرها آزاد شدم، تا دیگران نگویند که عشق به معشوقان باعث دردسر است.
هوش مصنوعی: هر کسی برای عبادت و پرستش خود نقطهی خاصی دارد، اما برای من، محبوبی که نور جانم است، همچون تندیسی از نقره میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خردمند نگه کن که جهان برگذر است
چشم بیناست همانا اگرت گوش کر است
نه همی بینی کاین چرخِ کبود از برِ ما
بسی از مرغ، سبکپَرتر و پرّندهتر است؟
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
[...]
پیش من یکره شعر تو یکی دوست بخواند
زانزمان باز هنوز این دل من پر هسر است
در خانی ز پس اوست و بآنحلقه در است
نتوان گفت کز آنهاست کز آنها بتر است
سرخ مرد است ولی چاره چه دانم چو غر است
سرخ عر نبود در زیر برنگ دگر است
فلسفه داند و از فلسفه دانان خر است
[...]
بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است
که همه کار جهان رنج دل و دردسر است
تا تو در ششدرهٔ نفس فرومانده شدی
مهره کردار دل تنگ تو زیر و زبر است
عمر بگذشت و به یک ساعته امید نماند
[...]
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.