عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
من مجرم محبت و دوزخ فراق یار
واه درون به صدق مقالم دلالت است
گیرم به خون دیده نویسم رساله را
کس را در آن حریم چه حد رسالت است
در عمر خود به هیچ قناعت نمودهام
تا روزیم به تنگ دهانش حوالت است
کام ار به استمالت ازو میتوان گرفت
هر نالهام علامت صد استمالت است
گر سر نهم به پای تو عین سعادت است
ور جان کنم فدای تو جای خجالت است
آمد بهار و خاطر من شد ملولتر
زیرا که باغ بیتو محل ملالت است
گفتم که با تو صورت حالی بیان کنم
دردا که حال عشق برون از مقالت است
برخیز تا به پای شود روز رستخیز
وآنگه ببین شهید غمت در چه حالت است
کی میکند قبول فروغی به بندگی
فرماندهی که صاحب چندین جلالت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عمیق احساسات عاشقانه و تجربیات فرد عاشق میپردازد. شاعر معتقد است که عمر بدون عشق بیمعناست و راهی که به دوست نمیرسد، راهی گم شده است. او خود را مجرم عشق میداند و دوری از یار را همچون عذابی بزرگ توصیف میکند. شاعر از سختیهای عشق، مانند نوشتن رسالهای با اشک، و همچنین از نارضایتیهای زندگی بییار سخن میگوید. او عشق را مهمترین هدف زندگی میداند و به فدای یار بودن را سعادت مینامد. با آمدن بهار، احساس تنهایی و غم او تشدید میشود و او آرزو دارد حال دلش را بیان کند، اما میداند که بیان عواطف عاشقانه دشوار است. در نهایت، شاعر از انتظار روز رستاخیز سخن میگوید و اینکه در آن روز، او میتواند حالت خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: عمر و زمانی که در عشق بگذرد، ارزشمند و معنا دارد، و هر مسیری که به سمت دوست و محبوب نرود، به بیراهه رفتن و اشتباه است.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق مجرم هستم و عذاب دوری از محبوب را تحمل میکنم و در وجودم حقیقتی وجود دارد که گواه این صحبتهایم است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با اشکهایم نوشتهای بنویسم، باید بدانم که در این حریم مقدس، چه اندازه تعهد و مسئولیت وجود دارد و چه کسی میتواند به این مسئله رسیدگی کند.
هوش مصنوعی: در تمام زندگیام هرگز به چیزی رضایت نداشتهام تا زمانی که روزیام به دندانهای تنگ او سپرده شده است.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم با آسایش و محبت به خواستهام برسم، هر صدایی که از من خارج میشود، نشانهای از تلاش و کوشش برای جلب توجه و فضل اوست.
هوش مصنوعی: اگر سرم را به پای تو بگذارم، این نشانهی سعادت من خواهد بود و اگر جانم را در راه تو فدای کنم، هیچ گونه خجالتی نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: بهار آمد و دل من بیشتر غمگین شد، زیرا که باغ بدون تو جای ناراحتی است.
هوش مصنوعی: به تو گفتم که احوال خود را برایت بگویم، اما افسوس که حال و روز عشق فراتر از کلمات و توضیحات است.
هوش مصنوعی: بیدار شو تا روز قیامت فرا برسد و سپس ببین چگونه حال و احوال عاشق و شهید غم تو است.
هوش مصنوعی: کیست که به خدمت فرماندهای که دارای مقامها و شکوههای فراوان است، تن در میدهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجنون عشق را دگر امروز حالت است
کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است
فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند
این را شکیب نیست گر آن را ملالت است
عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق
[...]
نی نی سخن مپرس که جای ملالت است
دانم ملالت است و ندانم چه حالت است
با دوستان ثشسته چه جای ملامت است
از دشمنان گسسته چه وقت ملالت است
از عقل خیره میکشم امروز انتقام
در پیشگاه عشق که بیت العدالت است
خطی نوشته بر لب میگون بمشک ناب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.