یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
قامت افروخته میرفت و به شوخی میگفت
که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم
گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما
جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را
یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما
حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق
پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما
هر کجا جام میآن کودک خندان بخشد
باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما
نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم
تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما
شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست
پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما
مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه
در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما
دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند
سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما
ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست
ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و معشوقهای میپردازد که با زیبایی و جذابیتش توجه همه را جلب کرده است. معشوق خود را فارغ از احساسات عاشقانهای که دیگران به او دارند، توصیف میکند و به تضاد عشق و زیبایی اشاره میکند. شاعر به درد و رنجی که از جدایی و هجران معشوقش میکشد، اشاره کرده و به کیفیت عشق و شیداییاش میپردازد. او همچنین به بهای زیادی که برای عشق میپردازد، و سعی در یافتن آرامش و خوشی از طریق نوشیدن میکند. در نهایت، شاعر به تناقضات وجودی و احساساتی در عشق میپردازد و به امید روزی که شاهد وصال باشد، اشاره میکند. شعر با حسرت و درد و در عین حال با زیبایی نوشته شده است.
هوش مصنوعی: دوست با دلربایی و جرات، خود را در معرض نمایش و رسوایی ما قرار داده است. ما همچنان ناظر بر او هستیم و مردم نیز به تماشای زیباییهای ما مشغولند.
هوش مصنوعی: دختر یا زنی با ظاهری زیبا و دلنشین راه میرفت و به طور شوخی میگفت که هیچ معبودی به اندازه زیبایی من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: او از ما بیخیال است و ما هم همواره خواستار او هستیم. در همه حال، بهتر است به خودپسندی او نگاه کنیم و بیخود بر خودعلاقگی خود پافشاری نکنیم.
هوش مصنوعی: ما به دست محبت، جان خود را در خطر دیدیم، ای دشمن، با حسرت نگاه ما، کور شو!
هوش مصنوعی: زندگی ما به یک ضربه از قاتل پایان یافت، یعنی همین تن آسانی ما تنها برای همین مدت بود.
هوش مصنوعی: اکنون در حال خوابی و مستی هستیم به خاطر ویژگیهای عشق. از این به بعد ببینیم چه حسی به سودای ما خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر جا که آن کودک شاداب و خندان، جام می را به ما هدیه کند، بگو که باده میتواند ما را از دانایی و آگاهیهای محدودمان پاک کند و از نو بنویسد.
هوش مصنوعی: ما به قیمت نوشیدنی لبِ ساقی، دارایی و بهترینهای دنیا را فدای کردیم، حالا باید ببینیم این سرمایه چه سرنوشتی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: شب ما تا زمانی که قیامت فرا نرسد روز نخواهد شد، زیرا در این شب، پردهای است که تنها ما را از روز قیامت جدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر زلف تو به گونهای باشد که مرا به خود جلب کند، در غیر این صورت دل بیقرار من هیچجا نمیتواند جا بگیرد.
هوش مصنوعی: دل نتواند در کنار تو شاد باشد، بگذار تا سیل جدایی تو بنیاد صبر و شکیبایی ما را ویران کند.
هوش مصنوعی: اگر نگاه تو به اندازهی کافی قوی بود، میتوانستی نور و زیبایی را ببینی؛ اما چه کسی تاکنون توانسته است به قدرت ما دست یابد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما
آتش دل علم افروخت به رسوایی ما
ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم
بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما
یوسفا، با همه حشمت نظری کن که هنوز
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.