با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی
در بزم کسی نیست که دیوانه نکردی
ای خانه شهری نگهت برده به یغما
در شهر دلی کو که در او خانه نکردی
تا گنج غمت را سر ویرانی دلهاست
یک خانه دل نیست که ویرانه نکردی
از حال شکست دلم آگاه نگشتی
تا زلف شکن بر شکنت شانه نکردی
تنها نه من از عشق رخت شهرهٔ شهرم
صاحب نظری نیست که افسانه نکردی
نازم سرت ای شمع که شهری زدی آتش
واندیشه ز دود دل پروانه نکردی
با چشم تو محرم نشدم تا به نگاهی
بیگانهام از محرم و بیگانه نکردی
ای آن که به مردی نشدی کشتهٔ جانان
دردا که یکی همت مردانه نکردی
ایمن دلی از دست ستم کاری صیاد
خون خوردن و فریاد غریبانه نکردی
دل تنگ شدی باز فروغی مگر امروز
از دست غمش گریه مستانه نکردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به درد و غم ناشی از عشق و جدایی اشاره میکند. او با نگاهی انتقادی به محبوب خود مینگرد و از بیتوجهی او به احساسات و دلشکستگیهای دیگران گلایه میکند. او به زیبایی و جذابیت محبوب اشاره میکند، اما در عین حال ناراحتی و تنهایی خود را بیان میکند که از علاقهاش ناشی شده است. شاعر بر این نکته تأکید میکند که حتی اگر محبوبه به دیگران عشق ورزد، هیچکس را به اندازه او تحت تأثیر قرار نداده و همچنان در حسرت محبتی واقعی باقی مانده است. آخر شعر به نوعی افسوس و ناامیدی میانجامد، چون محبوب هیچگاه به احساسات و غمهای او توجهی نکرده است.
هوش مصنوعی: با این که تو هیچ نوشیدنی را در جام نمیریزی، اما هیچکس نیست که از دیوانگی تو بینصیب بماند.
هوش مصنوعی: ای خانهای که دل شهر را تسخیر کردهای، چرا در دل کسی که لیاقتش را داشته، ساکن نشدی و آن را به تاراج بردهای؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که گنج غم تو وجود دارد، دلها خراب و ویران هستند. هیچ دلی نیست که تحت تأثیر غم تو ویران نشده باشد.
هوش مصنوعی: تو از دل شکستۀ من خبر نداری، چون که زلف زیبایت را بر این دل شکسته نرم نکردی.
هوش مصنوعی: تنها من نیستم که به خاطر عشق معروف شدهام، بلکه کسی هم نیست که این داستان را دربارهی ما نگوید یا به آن توجه کند.
هوش مصنوعی: ای شمع، من به تو افتخار میکنم که با وجود افروختن آتش عشق و احساس در دل دیگران، نگذاردهای که دود این آتش، دل پروانه را تاریک کند.
هوش مصنوعی: من نتوانستم به چشمان تو نزدیک شوم و از حالتی بیگانه با تو برخوردار شدهام؛ تو هم مرا از محرم و بیگانه جدا نکردی.
هوش مصنوعی: ای کسی که به مردانگی نرسیدی، تو نیز بر اثر عشق معشوق نابود شدی. افسوس که حتی یک بار هم با شجاعت و اراده عمل نکردی.
هوش مصنوعی: دل آرام و ایمنی از دست ظلم و ستم صیاد، هرگز خون نخورده و فریاد بیصدایی سر ندادهای.
هوش مصنوعی: دل تنگ شدی، شاید امروز از شوق کسی یا چیزی، با اشک و احساس، از غم خود رها نشدی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.