اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی
به جای هر نصیحت رحمتی بر جان من کردی
طبیب دردمندان خوانمت ای عشق کز رحمت
همان دردی که دادی عاقبت درمان من کردی
شبی گفتم که مشکین شد دماغ جان من گفتا
مگر اندیشهٔ گیسوی مشک افشان من کردی
فراغت دادی از غمهای دهرم ای غم جانان
سرت نازم که تعمیر دل ویران من کردی
ز سرگردانیت ای طرهٔ دلبر پریشانم
مگر آمیزشی با بخت سرگردان من کردی
ز سحر انگیزیت ای چشم کافر کیش حیرانم
که از یک غمزه چندین رخنه در ایمان من کردی
ز سودای غمت شب تا سحر میگریم و شادم
که شادیها ز آب دیدهٔ گریان من کردی
سرو پا آتش سوزندهای امروز پنداری
شب روشن گذر از سینهٔ سوزان من کردی
فروغی گر نه چشمت دیده آن گلبرگ رنگین را
چرا گلهای رنگارنگ در دامان من کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تأثیرات عمیق آن بر روح و جان فرد است. شاعر از ناصح و معشوقش میخواهد که به جای نصیحت، رحمتی به او عطا کند. او عشق را به طبابی تشبیه میکند که دردهایش را میشناسد و در نهایت او را درمان میکند. شاعر به عواطف و احساساتش اشاره میکند و از غم و شادی ناشی از عشق میگوید. همچنین او به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از تاثیر چشم و چهره او بر دل و جانش صحبت میکند. در کل، این شعر مملو از احساسات عاشقانه، دردها و شادمانی ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: اگر راهنمایی به زیبایی محبوب من توجه کنی، به جای هر نصیحتی بر من رحمتی نثار خواهی کرد.
هوش مصنوعی: ای عشق، تو را پزشک دردمندانی مینامم که با لطف و محبت، همان دردی را که به من عطا کردی، در نهایت مایهی بهبودی و درمان من شدی.
هوش مصنوعی: یک شب به خودم گفتم که روح من در حال پرواز است. او در پاسخ گفت آیا به یاد آن گیسوی مشکین من بودهای؟
هوش مصنوعی: تو با وجود خود، غمهای زمانه را از من دور کردی. ای محبوب من، من به تو افتخار میکنم چرا که تو توانستی دل شکستهام را دوباره سر و سامان بدهی.
هوش مصنوعی: از سردرگمی من، ای موهای پریشان عزیزم، به نظر میرسد که تو با بخت پریشان من تماسی داشتهای.
هوش مصنوعی: از جذبه و زیبایی چشمان تو که کافرانه مینماید، حیران و متعجبم که با یک حرکت کوچک و لبخند، توانستی چندین آسیب به ایمانم برسانی.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و غمت تا صبح اشک میریزم و خوشحالم که این اشکها باعث شادی دیگران شده است.
هوش مصنوعی: امروز به نظر میرسد که تو مثل درخت سرو هستی که آتش سوزانندهای دارد. گویی که در شب روشن، تو از درون سینهٔ سوزان من عبور کردی.
هوش مصنوعی: اگر تو آن گلبرگ رنگی را ندیدهای، چرا این همه گلهای رنگارنگ را به دامان من سپردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.