خونم بتی ریخت کش داده بی چون
مژگان خون ریز در ریزش خون
بی باده دیدی چشمان سرمست
بی می شنیدی لبهای میگون
در عهد زلفش یک جمع شیدا
در دور چشمش یک شهر مفتون
چشم و لب او هر سو گرفتهست
شهری به نیرنگ، خلقی به افسون
خوبان نشینند در خانه از شرم
هر گه که آید از خانه بیرون
دل برده از من سروی که دارد
بالای دلکش، رفتار موزون
خون از دل من هر شب روان است
تا طرهاش داشت قصد شبیخون
هر لحظه گردد در ملک خوبی
حسن تو بیحد، عشق من افزون
کاری که او کرد با من فروغی
هرگز نکردهست لیلی به مجنون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل کان آتش رخ رود جیحون
در دامن دشت بر طرف هامون
با چهر کاهی با اشک گلگون
افتاد بر خاک غلطید در خون
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.