ز تجلی جمالش نظر از دو کون بستم
به صمد نمود راهم صنمی که میپرستم
به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم
به امید عهد سستش همه عهده شکستم
پی دیدن خرامش سر کوچهها ستادم
پی جلوهٔ جمالش در خانهها نشستم
منم اولین شکارش به شکارگاه نازش
که به هیچ حیله آخر ز کمند او نجستم
پی آن غزال مشکین که نگشت صیدم آخر
چه سمندها دواندم چه کمندها گسستم
همه انتقام خود را بکشم ز عمر رفته
دهد ار زمانه روزی سر زلف او به دستم
به گناه عشق کشتیم و هنوز برنگشتیم
ز ارادتی که بودم ز محبتی که هستم
به لباس مرغ و ماهی روم ار به کوه و دریا
تو درآوری به دامم تو درافکنی به شستم
همه میکشان محفل ز می شبانه سرخوش
به خلاف من فروغی که ز چشم دوست مستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و جذابیت معشوق سخن میگوید و از تلاشهای خود برای رسیدن به او و دردهایی که به خاطر دوری از او تحمل کرده است، مینویسد. او به زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگیاش اشاره میکند و به شدت احساساتی است که نسبت به او دارد. شاعر حتی به یادآوری شکستهایش در این مسیر و تلاش برای دیدار معشوق میپردازد. در نهایت، او از نوشیدن می و شادی دیگران نیز صحبت میکند، اما خود در دلتنگی و مستی عشق گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: از نور زیباییاش، دو جهان را ترک گفتم و به وجود بینهایت رسیدم، و در این راه، معبودی که میپرستم را پیدا کردم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و زیبایی او، همه محبتهایمان را کنار گذاشتیم و با امید به اینکه او به وعدههایش پایبند باشد، تمام تعهدات و قولهایمان را زیر پا گذاشتیم.
هوش مصنوعی: برای دیدن زیباییهای او، در سر کوچهها ایستادم و برای تماشای جلوهاش، در خانهها نشستم.
هوش مصنوعی: من اولین کسی هستم که در دام زیباییاش افتادهام و به هیچ ترفندی نتوانستهام از چنگال او فرار کنم.
هوش مصنوعی: به دنبال آن غزال سیاهرنگ هستم که در آخر نتوانستم آن را شکار کنم. هر چه اسبها را تند میدوانم و هر چه دامها را میاندازم، باز هم به آن نرسیدهام.
هوش مصنوعی: اگر روزی فرصت بگیرم، تمام حسرتها و تلخی های عمرم را جبران میکنم و وقت دیگری برسانم که به موهای او دست بزنم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق، جفاهایی را مرتکب شدیم و هنوز هم به آن وضعیت برنگشتهایم. این به خاطر ارادتی است که در گذشته نسبت به عشق داشتم و محبتی که اکنون در دل دارم.
هوش مصنوعی: اگر لباس پرنده و ماهی را بپوشم و به کوه و دریا بروم، تو مرا در دام میاندازی و من را از خود دور میکنی.
هوش مصنوعی: همه در مجلس شام مینوشند و خوش هستند، اما من با نگاهی که از چشمان محبوبم بر من میتابد، مست و شیفتهی او هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه
تو در آن، گمان که: من خود ز کمند عشق جستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.