دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را
من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری
لب تشنه قناعت نکند ماء معین را
میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان
میداد در اول نظر از دست نگین را
بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر
واقف نشوی حال من خاک نشین را
بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق
وقتی که گشایی لب لعل نمکین را
گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید
عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را
هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت
ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را
در دایرهٔ تاجوران راه ندارد
هر سر که به پای تو نسایید جبین را
چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت
درهم شکند شه پر جبریل امین را
روزی که کند دوست قبولم به غلامی
آن روز کنم خواجگی روی زمین را
گر ساکن آن کوی شود جان فروغی
بیرون کند از سر هوس خلد برین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل درباره عشق و دل باختگی به معشوق است. شاعر از تسلیم شدن دل و دین خود به معشوق صحبت میکند و بیان میکند که هیچگاه از وصال او سیر نخواهد شد. او آرزو دارد که دیدن زیبایی معشوق به قدری دلپذیر باشد که حتی سلیمان نیز از زیباییاش حیرتزده شود. شاعر به زخمهای دلش اشاره میکند و میگوید که عشق او درد را تسکین میدهد. او بر این باور است که هیچ ثروتی ارزشمندتر از عشق نیست و در دایره عشق، هر کس که فروتن نباشد جایی ندارد. شاعر امیدوار است که روزی معشوق او را قبول کند و در آن روز به خواجگی خواهد رسید. غزل با اشاراتی به عشق و عظمت آن پایان مییابد.
هوش مصنوعی: دل و دین خود را به زیبایی چهرهات تسلیم کردیم و همه چیز را فدای تو کردیم.
هوش مصنوعی: من از وصل تو سیر نمیشوم؛ هرچند که مثل تشنهای هستم که آب زلال هرگز نمیتواند نیازش را برطرف کند.
هوش مصنوعی: اگر سلیمان با نگاه اول تو را میدید، به راحتی انگشترش را از دست میداد.
هوش مصنوعی: اگر بر خاک را نشینی و به حال من پی نبری، هیچگاه در طول عمرت نخواهی فهمید که من در چه وضعیتی هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو لبان زیبایت را باز میکنی، عشق مثل نمکی تازه بر زخمهای دلم میریزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به زیبایی و جذابیت موهای تو پی ببرد، عطار (عطار به معنای کسی است که عطر میفروشد) نمیتواند حتی با یک مقدار کم، بوی خوش و عطر نابی را که در زیبایی تو نهفته است، معادل کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق است و جرات میکند از عشق خود سخن بگوید، ای کاش نشان دهد که تا چه اندازه برای این عشق آماده است و از خودگذشتگی میکند.
هوش مصنوعی: در میان شاهزادگان و بزرگان، هر کس که برای تو افتادگی نداشته باشد و سرش را به پای تو نگذارد، جایی ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که پنجهٔ شاهین عشق باز شود، قدرت و عظمت جبرئیل امین نیز در هم شکسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: روزی که دوستم به من پذیرش بدهد و من را به عنوان خدمتکار بپذیرد، در آن روز به مقام بلندی در دنیا دست پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در آن محله بماند، جانش به روشنی میرسد و از روی آرزو، بهشت را از دل برمیآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
[...]
مستانه برون تاختهای توسن کین را
بتخانهٔ چین ساختهای خانهٔ زین را
گر صیدکنان ناوک مژگان بگشایی
چشم تو گرفتار کند آهوی چین را
روزی که نهم رخ بنشان کف پایت
[...]
جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را
تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را
از شوق شهیدان حریم سر کویش
چون دانه در آغوش نگنجند زمین را
پیداست رهایی من از ضعف وجودم
[...]
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
[...]
گر صدق کلامت ندهد بال یقین را
پرواز تجرد که دهد روح امین را
از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت
چون موم که بر شعله زند نقش نگین را
غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.