دل به حسرت ز سر کوی کسی میآید
مرغی از سدره به کنج قفسی میآید
شکری چند بخواه از لب شیرین دهنان
تا بدانی که چهها بر مگسی میآید
در ره عشق پی ناله دل باید رفت
زان که رهرو به صدای جرسی میآید
میروم گریهکنان از سر کویی کانجا
عاشقی میرود و بوالهوسی میآید
کردیم مست به نوعی که ندانم امشب
شحنهای میگذرد یا عسسی میآید
نفسی با تو به از زندگی جاوید است
وین میسر نشود تا نفسی میآید
تو ستم پیشه برآنی که ستانی همه عمر
من در اندیشه که فریادرسی میآید
در گذرگاه تو ای چشم و چراغ همه شهر
دل شهری ز پی ملتمسی میآید
گر نه در راه تو گم کرد فروغی دل را
پس چرا بر سر این راه بسی میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حسرت و عشق را به تصویر میکشد. شاعر از دلدادگی و غمهای ناشی از آن سخن میگوید، به طوری که قفس مرغی نماد محدودیتها و غمهای جدایی است. او از لبهای شیرین و زیبایی صحبت میکند که برای دلها شیرین هستند و میخواهد بداند چه تأثیری روی مگسها دارند. در مسیر عشق، دلی پر از ناله و غم دیده میشود و عاشقانی به راه خود ادامه میدهند. شاعر همچنین به میخوارگی و نشئگی اشاره دارد و بیان میکند که بودن در کنار محبوب، ارزشمندتر از زندگی ابدی است. در آخر، با اشاره به پرفشاری درد و غم، از انتظار فریادرسی برای رفع مشکلات سخن میگوید و از سرگردانی عاشقانه در جستجوی محبت و توجه محبوبش مینالد.
هوش مصنوعی: دل به یاد کسی و با حسرت به دنیای او میآید، مانند مرغی که از درخت سدره (درختی با برگهای زیبا) به گوشه قفس میآید. اینجاست که احساس آزادی و زیبایی را از دست میدهد و به محدودیت قفس دچار میشود.
هوش مصنوعی: برای اینکه بفهمی که بر یک مگس چه میگذرد، از دهانهای شیرین و خوشزبان قدری شیرینی درخواست کن.
هوش مصنوعی: برای دنبال کردن مسیر عشق، باید دل خود را با نالهها و آلامش همراه کرد، چون مسافر این راه با صدای دلنوازی به پیش میآید.
هوش مصنوعی: من با اندوه و گریه از محلهای میروم که آنجا دلبستگی و عشق حاکم است، اما به جای آن، بیخیالی و شیدایی در حال ورود است.
هوش مصنوعی: امشب به قدری مست و شاداب هستم که نمیدانم آیا نگهبانی از کنار من عبور میکند یا کسی دیگری به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: زندگی در کنار تو برای من با ارزشتر از زندگی جاودانی است و این امکان وجود ندارد مگر زمانی که نفسی تازه به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: تو با ظلم و ستم رفتار میکنی و تنها چیزی که همیشه در فکر من بوده این است که آیا روزی کسی میآید که به داد من برسد.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، ای امید و روشنی همه دلها، شهری افرادی هستند که برای درخواست کمک به سمت تو میآیند.
هوش مصنوعی: اگر دل من در راه تو نور و روشنی خود را گم کرده، پس چرا بر سر این راه، جمعیت فراوانی میآید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس
[...]
باز ازین راه صدای جرسی میآید
گویی از منزل معشوق کسی میآید
دم صبح از نفس باد صبا مُشکین شد
همدمی میرسد و همنفسی میآید
چشم بد دور ز شاخ شجر وادی طور
[...]
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
دعوی عشق ز هر بوالهوسی میآید
دست بر سر زدن از هر مگسی میآید
اوست غواص که گوهر به کف آرد، ورنه
سِیْرِ این بحر ز هر خار و خسی میآید
از دل خسته من گر خبری میگیری
[...]
مژده ای دل که مسیحانفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که من
زدهام فالی و فریادرسی میآید
کس ندانست که منزلگه آن دوست کجاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.