شد وقت مرگ نوش لبی همنشین مرا
عمر دوباره شد نفس واپسین مرا
با صد هزار حسرت از آن کو گذشتهام
وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا
چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل
که ایزد نداده است دل آهنین مرا
گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق
بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا
در وعدهگاه وصل تو جانم به لب رسید
امید مهر دادی و کشتی به کین مرا
زان گه که با دو زلف تو الفت گرفت دل
آسوده کردی از غم دنیا و دین مرا
با آن که آب دیدهام از سر گذشت باز
خاک در تو پاک نگشت از جبین مرا
نازم خیال خاتم لعلت که همچو جم
آفاق را کشید به زیر نگین مرا
داد آگهی ز خاصیت آب زندگی
زهری که ریخت عشق تو در انگبین مرا
گشتم نشان سخت کمانی فروغیا
یا رب مباد چشم فلک در کمین مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق و جدایی میپردازد. شاعر از مرگ و پایان عمر سخن میگوید و به حسرتهایی که بر دلش نشسته، اشاره میکند. او از عشق خود به محبوبش سخن میگوید و اینکه چگونه به رغم آرزوهایش، نمیتواند از عشق خود دل بکند. در این مسیر، دلش در کشمکش با احساسات و اشتیاق اوست و از غمهایی که بر اثر این عشق بر او وارد شده، رنج میبرد. شاعر همچنین به زیبایی محبوب اشاره کرده و از اثرات عشق و بودن او در زندگیاش مینویسد، به گونهای که او را به دلخوشی و آرامش میرساند، اما در عین حال آن عشق برایش درد و زحمت نیز به بار میآورد. در نهایت، او به قدرت عشق و تاثیرات آن بر زندگیاش اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: زمان مرگ من، همانند نوشی شیرین که رفیق من است، احساس میکنم که دوباره جوان شدهام و آخرین نفسهایم را با شادابی میگذرانم.
هوش مصنوعی: من با هزاران حسرت از آن جاده گذشتهام و ای کاش این حسرت همچنان برایم باقی نماند.
هوش مصنوعی: وقتی که دل محبتام را از سینهام برای دوست سیمین بیرون میآورم، از خودم میپرسم که چرا خداوند به من دل آهنین نداده است.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که نباید در دام عشق بیفتم، اما چشم معشوقی با زیبایی خاصش مرا مجذوب کرده و به سمت خود کشانده است.
هوش مصنوعی: در زمان مشخصی که به دیدارت میرسم، نفسم به شماره افتاده و به انتها نزدیک شده است. امید داشتم که محبت تو را دریافت کنم، اما به جای آن، به درد و رنج بیشتری دچار شدم.
هوش مصنوعی: پس از آنکه دل من با دو زلف تو گره خورد، از غمهای دنیا و دینم آسوده شدی.
هوش مصنوعی: با اینکه خیلی اشک ریختهام و دلم به درد آمده، اما خاک تو همچنان از پیشانیام پاک نشده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر خیال انگشتری سرخ رنگ تو، به تو افتخار میکنم که مانند جم (شخصیتی افسانهای) جهان را زیر نگین خود داری و به من تعلق داری.
هوش مصنوعی: آب زندگی خاصیتی دارد که در آن عشق تو مانند زهر وجود دارد و من به این موضوع آگاه شدم.
هوش مصنوعی: من به دنبال نشانی از یک کمان سخت میگردم، ای خداوند، کاش چشمان آسمان در کمین من نباشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
زینسان که آتش دل من شعله میزند
[...]
هر دم بناز میکشد آن نازنین مرا
ناگشته از کرم نفسی همنشین مرا
آن ترک نیم مست که دارد بغمزه تیر
ز ابرو کمان کشیده و کرده کمین مرا
جانا بجان عشق بر آنم که دوزخ است
[...]
گاهی به چشم لطف مه من بوبین مرا
در آتش فراق مسوز اینچنین مرا
نی قاصدی که با تو رساند پیام من
نی همدمی که با تو کند همنشین مرا
دست از ستم بکش که جفاپیشگان شهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.