کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد
که زلف و کاکل و چشم تو در نظر دارد
نه دیده از رخ خوب تو میتوان برداشت
نه آه سوختگان در دلت اثر دارد
نه دل از طره خم برخمت توان برکند
نه شام تیره هجران ز پی سحر دارد
ز سحر نرگس جادوی تو عیانم شد
که فتنههای نهانی به زیر سر دارد
هزار نشه فزون دیدهام ز هر چشمی
ولی نگاه تو کیفیت دگر دارد
ز ابروان تو پیوسته میتپد دل من
که از مژه به کمان تیر کارگر دارد
حدیث سوختگانت به لاله باید گفت
کز آتش ستمت داغ بر جگر دارد
سری به عالم عشقت قدم تواند زد
که پیش تیغ بلا سینه را سپر دارد
برغم غیر مکش دم به دم فروغی را
که مهرت از همه آفاق بیشتر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبه معشوق میپردازد و به آثار فتنه و جذابیتهای او اشاره میکند. شاعر اعلام میکند که هیچ چیز نمیتواند زیبایی چهره او را از ذهنش پاک کند و دلش تحت تأثیر نگاه و زلف او قرار دارد. او همچنین از آتش عشق و داغ دل سوختگان سخن میگوید و میگوید که عشق به این معشوق، قوتی است که میتواند انسان را در برابر بلایای زندگی محافظت کند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق او از هر چیزی در جهان بیشتر است و باید در آن غرق شد.
هوش مصنوعی: آیا کسی از مشکلات و دوندگیهای روزگار آگاه است در حالی که زیباییهای تو مانند زلف و چشمانت او را مجذوب خود کرده است؟
هوش مصنوعی: نه میتوان از چهره زیبای تو نگاهی برداشت، و نه آههای سوختگان در دل تو تأثیری دارد.
هوش مصنوعی: نه میتوان دل را از زیباییهای تو جدا کرد و نه شب تاریک جدایی، امیدی به ظهور صبح دارد.
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، زیبایی و جذابیت تو آشکار شد و روشن شد که در دل این جذابیت، فریبندگیهای پنهانی نهفته است.
هوش مصنوعی: من تجربههای زیادی از هزاران چشم و نگاه مختلف دارم، اما نگاه تو چیز متفاوتی است و احساسی خاص را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: از ابروهای تو قلب من همواره میتپد، زیرا مژههای تو همچون تیرهایی در کمان عمل میکنند.
هوش مصنوعی: شایسته است که داستان افرادی که در رنج و سختی به سر میبرند را مانند گلی که در آتش سوخته بیان کنیم، زیرا از ظلم و ستم تو، آنها جراحتی در دل دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دنیای عشق تو قدم بگذارد، میتواند با شجاعت و دلیری در برابر مشکلات و خطرات بایستد و از خود محافظت کند.
هوش مصنوعی: هرگز مگذار که کسی به تو آسیب برساند، زیرا محبت و دوستی تو برای من از هر چیزی در جهان بیشتر ارزش دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.