یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست
عشق اگر خیمه زند ملک جهان این همه نیست
نکتهای هست در این پرده که عاشق داند
ور نه چشم و لب و رخسار و دهان این همه نیست
مگر از کوچهٔ انصاف درآید یوسف
ور نه سرمایهٔ سودازدگان این همه نیست
کوه کن تا به دل اندیشهٔ شیرین دارد
گر به مژگان بکند کوه گران این همه نیست
از دو بینی بگذر تا به حقیقت بینی
که میان حرم و دیر مغان این همه نیست
چار تکبیر بزن زان که به بازار جهان
بایع و مشتری و سود و زیان این همه نیست
گر نهان عشوهٔ چشم تو نگردد پیدا
فتنهانگیزی پیدا و نهان این همه نیست
اثر شست تو خون همه را ریخت به خاک
ور نه در کش مکش تیر و کمان این همه نیست
هیچکس ره به میان تو ز موی تو نبرد
با وجودی که ز مو تا به میان این همه نیست
خود مگر روز جزا رخ بنمایی ورنه
جلوهٔ حور و تماشای جنان این همه نیست
تو ندانی نتوان نقش تو بستن به گمان
زان که در حوصلهٔ وهم و گمان این همه نیست
جام می نوش به یاد شه جمشید شعار
که مدار فلک و دور زمان این همه نیست
شاه دریا دل بخشنده ملک ناصر دین
که بر همت او حاصل کان این همه نیست
آن چه من زان دهن تنگ، فروغی دیدم
کی توان گفت که تقریر زبان این همه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمیق و فلسفی عشق و زیبایی میپردازد. شاعر با بیان اینکه جلوههای ظاهری عشق و زیبایی، اگر چه خیرهکننده هستند، ولی فراتر از آنها مفاهیم و نکات عمیقتری وجود دارد.
شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی و احساسی عمیقتر از چهرهها و زیباییهای ظاهری است. او با اشاره به یوسف، به اهمیت انصاف و ارزشهای درونی در عشق میپردازد. همچنین از تفاوت میان ظاهر و باطن یاد میکند و تأکید میکند که خیلی از چیزها در پس پرده حقیقت پنهان است.
در نهایت، شاعر به این نتیجهگیری میرسد که ادراکات و فهم ما از عشق و زیبایی نمیتواند به سادگی توسط ظاهر محدود شود و نیاز به درکی عمیقتر و فراتر از ظواهر دارد. عشق و زیبایی واقعی چیزی فراتر از آنچه در بستر جهان مادی مشاهده میشود است.
هوش مصنوعی: اگر محبوب تجلی کند، فدای او شدن ارزش چندانی ندارد. عشق اگر چادر خود را به پا کند، اهمیت جهان به این اندازه نیست.
هوش مصنوعی: در میان زیباییهای ظاهری، راز و نکتهای عمیق وجود دارد که تنها عاشق واقعی به آن پی میبرد. زیبایی صرف چهره و اجزای صورت کافی نیست؛ بلکه درک عمیقتری از عشق و جذابیت در آنها نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر یوسف از مسیر انصاف وارد نشود، پس این همه ثروت و دارایی برای سودجویان اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: کوه را با تلاش و ارادهای قوی دگرگون کن تا به دل خود اندیشههای خوب و خوش داشته باشی؛ اگر با چشمان زیبا و نازک نیز کوه را شکانده باشی، باز هم به این اندازه اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت واقعی دست یابی، لازم است از دوگانگی و تردیدهای خود عبور کنی؛ زیرا تفاوتی که بین مکانهای مقدس و مکانهای غیرمقدس به نظر میرسد، در واقع آنقدرها که تصور میشود، جدی نیست.
هوش مصنوعی: چهار بار تکبیر بگو، زیرا در بازار دنیا، فروشنده و خریدار و سود و زیان فقط ظاهر قضیهاند و آنچه مهم است بسیار فراتر از اینهاست.
هوش مصنوعی: اگر جذابیت و زیبایی چشمانت نمایان نشود، این همه فریب و فتن که هم در آشکار و هم در نهان وجود دارد، بیمعناست.
هوش مصنوعی: تأثیر دست تو باعث شد که خون همه بر زمین بریزد، وگرنه در درگیری تیر و کمان این همه کشمکش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به دل تو نزدیک شود، حتی با وجود زیبایی و جذابیت موی تو، چرا که این همه زیبایی بر اثر وجود توست و از آن فراتر نمیرود.
هوش مصنوعی: شما باید در روز قیامت ظاهر شوی، وگرنه زیباییهای بهشت و جلوههای حوریان تنها به خودی خود ارزش چندانی ندارند.
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی تصویری از تو بسازی، چون خیال و تصور نمیتواند به همه جزئیات برسد.
هوش مصنوعی: نوشیدن جام را به یاد شاه جمشید فراموش نکن، چراکه چرخش فلک و زمان این قدر ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: پادشاه دریا، نیکخواه و بخشندهای است که به کمک اراده و تلاش او، این همه نعمت و ثروت به دست آمده است.
هوش مصنوعی: آنچه من از آن دهان بسته و تنگ مشاهده کردم، به هیچ وجه نمیتوان گفت که فقط حاصل صحبت و بیان کلامی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست
از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است
غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست
مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
[...]
ملک آفاق به جز دیر مغان این همه نیست
مایه عیش به جز رطل گران این همه نیست
واعظا این همه از باغ جنان قصه مگوی
که من و کوی کسی باغ جنان این همه نیست
دوش گفتست ز بس نعره و آشوبم باز
[...]
ترک جان در ره آن سرو روان این همه نیست
عشق اگر نرخ نهد قیمت جان این همه نیست
جزو قیمت نی ام اما به قناعت شادم
کان چه محصول زمین است و زیان این همه نیست
باغبان را مگر از عشوه ی گل دل بگرفت
[...]
مهلت دور سبکسیر جهان اینهمه نیست
توشه بردار و روان شو که زمان اینهمه نیست
مرگ در چشم سبک عقل، شکوهی دارد
پیش ارباب دل این رطل گران اینهمه نیست
مشکل از خاک سر کوی تو برخاستن است
[...]
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
دانشاندوز که اسباب جهان این همه نیست
علت غائی دل دوستی آل نبی است
همه اینست وگرنه دل و جان این همه نیست
از بهشت و لب جو صحبت ایشان غرض است
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.