گنجور

 
فروغی بسطامی

کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست

با صدهزار جام نیارد کسی به دست

یک جسم ناتوان ز سر راه او نخاست

یک صید نیم‌جان ز کمین‌گاه او نجست

کو آن دلی که نرگس فتان او نبرد

کو سینه‌ای که خنجر مژگان او نخست

جز یاد او امید بریدم ز هر چه بود

جز روی او کناره گرفتم ز هر که هست

از من دویی مجوی که یک بینم از ازل

وز من ادب مخواه که سرمستم از الست

منت خدای را که ز هر سو به روی من

در باز شد ز همت رندان می‌پرست

با من مگو که بهر چه دیوانه گشته‌ای

با آن پری بگوی که زنجیر من گسست

پهلو زند به شه‌پر جبریل ناوکی

کز شست او رها شد و بر جان من نشست

زلف گره‌گشای تو پیوند من برید

چشم درست‌کار تو پیمان من شکست

از جعد سر بلند تو یک قوم دستگیر

وز عنبری کمند تو یک جمع پای بست

سرو بلند من ننهد پا فروغیا

بر فرق آن کسی که نگردد چو خاک پست

 
 
 
امیر معزی

ایام و‌َرد و موسم عید پیمبرست

گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست

گلزارها به آمدن آن مزین است

محراب‌ها به آمدن این منوّر ست

آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست

هرگز مباد در جاه تو شکست

تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست

پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست

معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
سوزنی سمرقندی

کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون

سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است

 طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس

کناس و دیر آس و میانش رگ آور است

نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر

[...]

قوامی رازی

هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست

بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست

آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز

کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست

ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه