کجا رسم من مسکین بدان جناب کجا
وصال بحر کجا گمره تراب کجا
در انتظار قدومت بجان رسید دلم (کذا)
کجاست وعده وصلی از آن جناب کجا
گهی قرار دهم آن که بینمت در خواب
قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا
بمان بمان دو سه روزی مگر به کام رسی
کجا همی روی ای جان بدین شتاب کجا
بیا بیا که کتاب خداست بی تو غریب
کجاست دانش بیدانشان، کتاب کجا
چه نسبت است به علم تو دانش کس را
چراغ مژده کجا، قرص آفتاب کجا
ز علم خویش چراغی فرست تا بینم
ره خطاست کدام و ره صواب کجا
چو کحل دیده ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
به هرزه از پی او هر طرف چو پوئی فیض
صلاح کار کجا و من خراب کجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس دلشکستگی و انتظار مفرط برای حضور معشوق سخن میگوید. او به جستجوی وصال و نزدیکی با محبوبش میپردازد و از خود میپرسد که کجا میتواند او را بیابد. شاعر به شدت به التیام روحی و عشق نیازمند است و میخواهد بداند که چگونه میتواند به آرامش برسد. احساس ناامیدی و سردرگمی در پی یافتن مسیر صحیح زندگی و دانشی که به او کمک کند، در این شعر به وضوح حس میشود. در نهایت، او از معشوق میخواهد که او را راهنمایی کند تا از این سردرگمی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: من کجا میتوانم به آن مقام عالی برسم؟ کجا میتوانم به وصال محبوبی همچون دریا دست یابم؟ و کجا میتوانم در میان این گرداب حیرت و غفلت قرار بگیرم؟
هوش مصنوعی: دل من در انتظار دیدار تو به شدت بیتاب شده است. این کجا و آن وعدهی وصالی که از تو داده شده کجاست؟
هوش مصنوعی: گاهی به خودم میگویم که آیا میتوانم کسی را که در خواب میبینم آرامش دهم؟ اما واقعاً آرامش چیست؟ صبر کجاست و خواب چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: بمان چند روزی، شاید به آرزویت برسی. کجا میروی، ای جان، که با این سرعت میتازی؟
هوش مصنوعی: بیا، بیا که بدون تو کتاب خدا احساس تنهایی میکند. جایی که دانش وجود نداشته باشد، کتاب هم معنی ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه ای بین علم و دانش انسانها اشاره دارد. شاعر از تناسب نامناسب بین علم خود و دانش دیگران سخن میگوید. او به نوعی میگوید که علم و دانش او مانند نور چراغی کوچک است، در حالی که شخصیت و دانش دیگران به اندازه روشنایی خورشید بزرگ و باعظمت است. به عبارت دیگر، شاعر خود را ناچیز و محدود در برابر علم و دانش عظیم و بیپایان میبیند و نمیتواند آن را با علم خود مقایسه کند.
هوش مصنوعی: از دانش و آگاهیام نوری بفرست تا ببینم کدام مسیر اشتباه است و کدام مسیر درست.
هوش مصنوعی: چشمان ما همچون سرمهای است که به پای درگاه شما میچسبد، حالا نمیدانیم به کجا برویم، لطفاً بفرمایید که ما به کجا باید برویم.
هوش مصنوعی: در هر سو به دنبال او میروم، اما نتیجهای نمیبینم. در حالی که او در حال بهرهوری از خوبیهاست، من در حال تباهی و ویرانیام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
چه نسبت است بهرندی صَلاح و تقوا را
[...]
کجاست منزلت ای گنج دیریاب کجا
کجا نشان تو یابم درین خراب کجا
نهان چو آب حیاتی درین سرای فریب
کجا وصال تو جویم درین سراب کجا
لبت به کام رقیبان چگونه آتش شوق
[...]
امید عیش کجا و دل خراب کجا
هوای باغ کجا، طائر کباب کجا
به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد
سرور باده کجا، نشئهٔ شباب کجا
به ذوق کلبهٔ رندان کجاست خلوت شیخ
[...]
کمال حسن کجا، دیده پر آب کجا؟
شکوه بحر کجا، خیمه حباب کجا؟
مرا که جلوه هر ذره است رطل گران
کجاست حوصله جام آفتاب، کجا؟
نمانده است ز دل جز غبار افسوسی
[...]
به غیر میکده زاهد بود شراب کجا
کجا روم دگر ای خان و مان خراب کجا
اشاره ای ست که از باده سیر نتوان شد
وگرنه مست کجا، رغبت کباب کجا
در آن دلی که غم عشق نیست راحت نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.