دلم فدای امام زمان شد و جان نیز
ببین که آتش شوق امام چون شد تیز
فدای دوستی اهلبیت پیغمبر
هزار ساله عبادت به تقوی و پرهیز
غلام آن حضراتم که رهنما بودند
نه آن که زد به ضلال و عمی ره خود نیز
اگر امیر! خلافت نه بر مراد گذشت
تو در مقام رضا باش و از قضا بگریز
مرا اگرچه گنه بیحد است و طاعت کم
ولی ولای ولیّ خداست دستاویز
قسیم جنت و نار است مقتدای جهان
نه آن که آتش دوزخ برای او شد تیز
محبت نبی و آل او به گور برم
به آن ز دل ببرم حول روز رستاخیز
نقاب و پرده ندارد امام ما ای فیض
تو خود حجاب خودی از هوای خود برخیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی برآیم با آن که برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز
یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
چهار چیز همی خواهم از خدای ترا
بگویم ار تو بگویی که آن چهار چه چیز
به پات اندر خار و به دستت اندر مار
به ریشت اندر هار و به سبلت اندر تیز
زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز
چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز
یکی لباس جوانی دوم امید و امل
سیم حلاوت دیدار دوستان عزیز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.