گر از روشِ حافظ و قرآن به در آیی
هر ره که روی باز پشیمان به در آیی
بردار سرودی ز کلامش طرب انگیز
شاید دمی از غُصّهٔ هجران به در آیی
جان میدهم از حسرتِ دیدارِ تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به در آیی
تا کی چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به در آیی
از تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
ای فیض مخور غصه که این پردهٔ غیبت
برخیزد و از کلبهٔ احزان به درآیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زبانی زیبا و احساساتی عمیق، به غم فراق و longing برای وصال معشوق میپردازد. شاعر از روش حافظ و قرآن یاد میکند و اشاره میکند که اگر از این راهها خارج شویم، بار دیگر دچار پشیمانی خواهیم شد. وی از جان دادن به خاطر حسرت دیدار معشوق سخن میگوید و امید دارد که او مانند خورشید درخشان، روزی به سراغش بیاید. در ادامه، شاعر از تیره شب هجران و سختیهایی که میکشد، سخن میگوید و انتظار دارد که معشوق همچون ماه تابان از غیبت بیرون بیاید و به زندگیاش روشنی بخشد. در نهایت، پیامی از امید و رهایی از غصههای غیبت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر از راه و روشی که حافظ و قرآن به تو نشان میدهند، خارج شوی، هر کجا که بروی، پس از مدتی پشیمان خواهی شد.
هوش مصنوعی: از سخنان او شعری خوش و دلنواز بگیر، شاید با شنیدن آن اندکی از غم جدایی رهایی یابی.
هوش مصنوعی: من به خاطر نداشتن دیدار تو از شدت حسرت جان میدهم، مانند صبحی که خورشید درخشانش از پس افق ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید همچون بادی که بر روی گلها میوزد، برای تو آرزو کنم که از غنچه بیرون بیایی و شاداب و خندان مثل یک گل به زندگی برگردی؟
هوش مصنوعی: از شدت غم دوری تو، جانم به پایان رسیده است. اکنون وقت آن است که همانند ماه روشن و درخشان، به زندگی من بازگردی.
هوش مصنوعی: نگران نباش و غصه نخور، به زودی پردهٔ غیبت کنار میرود و تو از این اندوه و افسردگی خارج خواهی شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
همین شعر » بیت ۵
از تیر شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآئی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
همین شعر » بیت ۱
گر از روش حافظ و قرآن به در آئی
هر ره که روی باز پشیمان به در آئی
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
همین شعر » بیت ۳
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به در آئی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همّت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
همین شعر » بیت ۴
تا کی چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به در آئی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهرو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی
همین شعر » بیت ۶
ای فیض مخور غصه که این پرده غیبت
برخیزد و از کلبه احزان به درآئی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
[...]
گر از روش حافظ و قرآن به در آئی
هر ره که روی باز پشیمان به در آئی
بردار سرودی ز کلامش طرب انگیز
شاید دمی از غصه هجران به در آئی
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.