حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
بیا و هستی من در وجود من کم کن
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
بسی ز عمر گذشت و نیافتم کامی
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
اگر چو شمع ببارم سرشک نیست عجیب
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
مرا که خدمت صاحب زمان بود معذور
چرا زمین ستم پیشگان بود وطنم
سزای همچو منی نیست دوری از در او
که پای تا سر من مهر اوست و من نه منم
محبت علی و عترتش حیات من است
ولای آل نبی همچو جان و من بدنم
چنان محبت و مهر شما به دل دارم
که گر زنند به تیغم دل از شما نکنم
ز بس حدیث شما فیض گفت نزدیکست
که غیر حرف شما نشنود کس از سخنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و ارادت به معصومین و اهل بیت حکایت میکند. شاعر با استفاده از تمثیل حجاب، به احساسات عمیق خود نسبت به خدا و اهل بیت اشاره میکند و از رنج و غم ناشی از دوری از آنها صحبت میکند. او به محبت و ولایتی که به علی و عترتش دارد، تأکید میکند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند او را از عشق به آنها جدا کند. در نهایت، شاعر با ابراز وفاداری و تعلق خاطر به اهل بیت، نشان میدهد که زندگیاش به عشق و محبت آنها وابسته است.
هوش مصنوعی: پوشش و حجاب ظاهری که بر روح و جان من سایه افکنده، مانند گرد و خاکی بر بدن من است. خوشا به حال آن لحظهای که بتوانم این پرده را کنار بزنم و چهره واقعیام را نمایان سازم.
هوش مصنوعی: بیا و وجود من را با حضور خودت کمتر کن، زیرا هیچ کس نمیتواند از من بشنود یا بفهمد که من کی هستم.
هوش مصنوعی: بسیاری از عمرم گذشته و هنوز به موفقیتی نرسیدهام. افسوس و اندوهی وجود دارد که غافل از کارهای خودم بودهام.
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع اشک بریزم، جای شگفتی نیست که آتش و سوز درون قلبم پنهان است.
هوش مصنوعی: من که در خدمت ولی عصر هستم، چرا باید به خاطر ظلم ستمگران در سرزمینم عذرخواهی کنم؟
هوش مصنوعی: عذاب دوری از درگاه او سزاوار کسی مانند من نیست، زیرا تمام وجود من غرق در محبت اوست و من دیگر خودم را نمیشناسم.
هوش مصنوعی: عشق به علی و خاندان او زندگی من را تشکیل میدهد و محبت اهل بیت پیامبر برایم به اندازه جان است و من بدون آنها همچون بدنی بیجان هستم.
هوش مصنوعی: محبت و عشق شما در قلب من آنقدر عمیق است که حتی اگر با تبر هم به من آسیب بزنند، از شما دل نمیبرم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من زیاد دربارهی شما صحبت کردهام، به نظر میرسد که هیچکس جز شما به حرفهای من توجه نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که از سر حمدان عقیق در یمنم
به سرخ ری کس نیست همچنان که منم
مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی
که هر منی است گروگان هفده هژده منم
من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم
[...]
درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم
هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم
گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
[...]
عجب مدار خراباتیی چنین که منم
اگر به کوی خراباتیان بود وطنم
کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد
که در ضمیر من آید که من به خویشتنم
خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست
[...]
شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست
عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق
[...]
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان
که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.