ز تو کی توان جدایی چو تو هست و بودِ مایی
تو چو هست و بودِ مایی ز تو کی توان جدایی
دل خلق میربایی به کرشمههای پنهان
به کرشمههای پنهان دل خلق میربایی
مهِ روی اگر نمایی ز جهان اثر نماند
ز جهان اثر نماند مهِ روی اگر نمایی
خم زلف اگر گشایی دو جهان به هم برآید
دو جهان به هم برآید خم زلف اگر گشایی
چه شود اگر درآیی به دل شکستهٔ من
به دل شکستهٔ من چه شود اگر درآیی
به خیال کی درآیی چو تو در جهان نگنجی
چو تو در جهان نگنجی به خیال کی درآیی
ز تو میکنم گدایی چو تو راست پادشاهی
چو تو راست پادشاهی ز تو میکنم گدایی
چو تو منبع عطایی ز تو فیض فیض جوید
ز تو فیض فیض جوید چو تو منبع عطایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و وابستگی به معشوق است. شاعر از جدایی از معشوق نمیتواند صحبت کند زیرا وجود معشوق او را کامل میکند. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر معشوق نمایان شود، آثار دنیا محو میشود. هرگاه زلف معشوقی گشوده شود، همه چیز به هم میآمیزد. شاعر به عشق خود میبالد و از معشوق میخواهد که به دل شکستهاش وارد شود، حتی اگر خیالپردازی باشد. او همچنین از معشوق به عنوان منبع عطا و نعمت یاد میکند و خود را در مقام گدا و نیازمند قرار میدهد. به طور کلی، شعر پر از عشق و ستایش به معشوق و بیان احساسات عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از تو جدا شد وقتی تو همیشه در وجود ما هستی؟ وقتی تو در زندگی ما هستی، جدایی از تو امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: دلها را با ناز و غمزههای نهان خود میربایی و با همین ناز و غمزهها دلها را تسخیر میکنی.
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبایت را نمایان کنی، دیگر هیچ نشانی از دنیا باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر رشته موهایت را باز کنی، دو دنیا به هم پیوند میخورند.
هوش مصنوعی: چه میشود اگر تو به قلب شکستهام بیایی؟ اصلاً چه اتفاقی میافتد اگر تو به قلب غمگین من وارد شوی؟
هوش مصنوعی: به چه خیال و افکاری میخواهی به این دنیا وارد شوی، وقتی که وجود تو آنقدر عظیم و فراگیر است که در هیچ قالب و جهانی نمیگنجد؟
هوش مصنوعی: من از تو درخواست میکنم چون تو، پادشاهی میکنی. من در برابر تو به گدایی مینشینم، چون تو تنها پادشاهی.
هوش مصنوعی: از تو بخشش و فیض فراوانی سرچشمه میگیرد و هر چیزی که خوشبختی و خوبی را به همراه دارد، از وجود تو الهام میگیرد. تو منبع نیکی و محبت هستی که همهچیز از تو تغذیه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی
که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی
قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم
[...]
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی
شکر وفا بکاری سر روح را بخاری
[...]
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
[...]
نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی
به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را
به امید در تو بستیم و دری نمیگشایی
به سرت که تا به رویت نظری ربوده کردم
[...]
دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی
بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟
بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را
بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی
بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.