گنجور

 
فیض کاشانی

ز تو کی توان جدایی چو تو هست و بودِ مایی

تو چو هست و بودِ مایی ز تو کی توان جدایی

دل خلق می‌ربایی به کرشمه‌های پنهان

به کرشمه‌های پنهان دل خلق می‌ربایی

مهِ روی اگر نمایی ز جهان اثر نماند

ز جهان اثر نماند مهِ روی اگر نمایی

خم زلف اگر گشایی دو جهان به هم برآید

دو جهان به هم برآید خم زلف اگر گشایی

چه شود اگر درآیی به دل شکستهٔ من

به دل شکستهٔ من چه شود اگر درآیی

به خیال کی درآیی چو تو در جهان نگنجی

چو تو در جهان نگنجی به خیال کی درآیی

ز تو می‌کنم گدایی چو تو راست پادشاهی

چو تو راست پادشاهی ز تو می‌کنم گدایی

چو تو منبع عطایی ز تو فیض فیض جوید

ز تو فیض فیض جوید چو تو منبع عطایی