گنجور

 
فیض کاشانی

ز تو کی توان جدایی چو تو هست و بودِ مایی

تو چو هست و بودِ مایی ز تو کی توان جدایی

دل خلق می‌ربایی به کرشمه‌های پنهان

به کرشمه‌های پنهان دل خلق می‌ربایی

مهِ روی اگر نمایی ز جهان اثر نماند

ز جهان اثر نماند مهِ روی اگر نمایی

خم زلف اگر گشایی دو جهان به هم برآید

دو جهان به هم برآید خم زلف اگر گشایی

چه شود اگر درآیی به دل شکستهٔ من

به دل شکستهٔ من چه شود اگر درآیی

به خیال کی درآیی چو تو در جهان نگنجی

چو تو در جهان نگنجی به خیال کی درآیی

ز تو می‌کنم گدایی چو تو راست پادشاهی

چو تو راست پادشاهی ز تو می‌کنم گدایی

چو تو منبع عطایی ز تو فیض فیض جوید

ز تو فیض فیض جوید چو تو منبع عطایی

 
 
 
عراقی

پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی

که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی

پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی

که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی

قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی

برسد وصال دولت بکند خدا خدایی

ز کرم مزید آید دو هزار عید آید

دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی

شکر وفا بکاری سر روح را بخاری

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی

چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی

[...]

حکیم نزاری

نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی

بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی

به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را

به امید در تو بستیم و دری نمی‌گشایی

به سرت که تا به رویت نظری ربوده کردم

[...]

قاسم انوار

دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی

بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟

بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را

بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی

بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه