نه زلفست آن که دلها را کمندست
هزاران دل بهر موئیش بند است
نه اندامست و قد سرویست آزاد
نه گفتار است و لب قندست قندست
نه چشمست آنکه بیماریست یا مست
نه ابرو آن کمانی یا کمند است
نه حالست آنکه بینی بر عذارش
برای چشم بر آتش سپند است
نه مجنونست آنکو دل باو داد
که هر کو شد اسیرش هوشمند است
نه بیماری بود بیماری عشق
شفای سینهٔ هر دردمندست
ز زلفش تار موئی فیض را بس
از آنشب عمر جاویدان بلند است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من آن بازم که پروازم بلند است
شکارم آفتاب دل پسند است
اگر چه داستانی دلپسند است
عروسی در وقایه شهربند است
دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
[...]
اگر خورشید این ساعت بلند است
زمان دیگر از پستی نژند است
همه افسانه و افسون و بند است
به جان خواجه کاینها ریشخند است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.