گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

رو بر در تو آریم رانی و گر نوازی

جز تو کسی نداریم سازی و گر نسازی

ای چاره ساز هر چند سازی تو چاره ما

دیگر بتو گرائیم از بهر چاره سازی

از تو شویم‌آباد وز تو شویم ویران

شرمنده‌ایم تا کی ویران کنیم و سازی

خواهد دلم بهر دم جانی کند فدایت

کو جان بی‌نهایت عمری بدین درازی

تا چند شویم از خود آلایش هوسها

یارب لباس تقوی کی میشود نمازی

هرکس گرفته یاری ما و خیال جانان

هر کس بفکر کاری مائیم و عشقبازی

چون رو نهد بمیدان در کف گرفته چوگان

از ما فکندن سر از دوست گوی بازی

بر پای او نهد سر جویای سر بلندی

بر خاک او نهد رو خواهان سر فرازی

عمر دراز باید تا صرف عشق گردد

برفیض مرحمت کن یا رب بجان درازی

 
 
 
مولانا

از بهر مرغ خانه چون خانه‌ای بسازی

اشتر در او نگنجد با آن همه درازی

آن مرغ خانه عقل است و آن خانه این تن تو

اشتر جمال عشق است با قد و سرفرازی

رطل گران شه را این مرغ برنتابد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

بازیچه نیست آخر آیین عشق‌بازی

با دوست درنگیرد تا روح در نبازی

چون شاهد حقیقی محجوب شد ز غیرت

در بت‌پرستیم دان با نسبت مجازی

تا آفتاب تابان از شرق برنیاید

[...]

ناصر بخارایی

آغاز می‌کند دل، سر نامهٔ نیازی

ای بی‌نیاز او را تشریف ده جوازی

در عقل ما نگنجد ادراک حسن رویت

کی محرم حقیقت گردد خیال بازی

ای از غبار کویت هر ذره آفتابی

[...]

نظام قاری

هر مختصر چه داند آئین عشقباری

کی در هوا مگس را باشد مجال بازی

ارمک بپوش و از حق میخواه جان درازی

دستار بندقی بند از بهر سرفرازی

آن تارها بچنگست از تار و پود والا

[...]

آشفتهٔ شیرازی

اوقات خوش کدام است ایام عشقبازی

مشغول دوست بودن وز غیر بی‌نیازی

دوشم به گوش می‌خواند نی نکتهٔ حقیقت

مطرب بیا بگردان این پردهٔ مجازی

از حرف حق میندیش گر می‌زند به دارت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه