گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

در عشق دوست ای دل شیدا چگونه‌ای

ای قطره کشاکش دریا چگونه‌ای

یادآور ای عدم ز نهانخانه‌ای قدم

پنهان چگونه بودی و پیدا چگونه‌ای

در بحر بی کنار کنارم کشید و گفت

بی ما چگونه بودی و با ما چگونه‌ای

من جلوه نا نموده تواز خویش میشدی

امروز غرق بحر تجلا چگونه‌ای

جمعی بساحل از کشش ما در اضطراب

ای غرق بحر عاطفت ما چگونه‌ای

بازم ز خویش‌ راند و بکنج غمم نشاند

گفت ای نشانه تیر بلا را چگونه‌ای

در چاه بابلم موی خود ببست

گفت ای اسیر زلف چلیپا چگونه‌ای

ای خانه زاد عشرت و پرورده‌ای طرب

در لجه محیط غم ما چگونه‌ای

ای فیض خویش را بغم عشق ما سپار

و آنگه ببین که در کنف ما چگونه‌ای