گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن

دردی بسر درد نه و نام دوا کن

از پرده برون آبگذر بر صف رندان

پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن

گر لطف نداری و سر لطف نداری

از قهر بکش تیغ جفا روی بما کن

گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی

ما چشم وفا از تو نداریم جفا کن

مرغ دل ما از قفس غصه برون آر

برگرد سر خویش بگردان و رها کن

ترسم که غباری بدل یار نشیند

بگذر ز عتاب و گله‌ای فیض دعا کن

در دفتر جان حرف بتان چند نویسی

زین قصه بگردان ورق و رو بخدا کن

 
 
 
جهان ملک خاتون

درد دل ما را ز کرم باز دوا کن

کامی ز لب لعل خودم زود روا کن

تا چند دهی وعده چو ابروی خودم کج

چون قامت خود راست شبی وعده وفا کن

من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من

[...]

اهلی شیرازی

کام دلم از وصل بیک سجده روا کن

اینکار نه از بهر من از بهر خدا کن

محنت زده و تیره دل از شام فراقم

ای صبح سعادت نظری جانب ما کن

داغیست ز تبخاله می بر لب لعلت

[...]

فضولی

درد دل ما را ز ره لطف دوا کن

لطفی بنما چاره درد دل ما کن

عمریست که مشتاق لقاییم خدا را

زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن

از پای در افتادم و از سر بگذشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فضولی
آشفتهٔ شیرازی

شاهی طلبی خود بدر عشق گدا کن

چون شمع در این مرحله ترک سر و پا کن

دردی که بدرمانش درمانده فلاطون

از بوسه ساقی و لب جام دوا کن

بنمای هلال خم ابرو همه روی

[...]

صفایی جندقی

تدبیر علاج دل غم پرور ما کن

این درد دوا کن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه