ای دل بیا که بر در میخانه جا کنیم
وان مستی که فوت شد از ما قضا کنیم
تا کی ز زهد خشک گرانان صومعه
خود را سبک کنیم و دل از قصه وا کنیم
چندی میان اهل صفا صاف میکشیم
خود را بطور صاف کشان آشنا کنیم
گر صاف می بما ندهند اهل میکده
ما درد خود بدُردی ساغر دوا کنیم
ساقی بیار می که بدل غصه شد گره
شاید بمی ز دل گره غصه وا کنیم
بیخود شویم یکنفس از جام وصل دوست
تا دردهای خویش یکایک دوا کنیم
درهم دریم پردهٔ ناموس و ننگ را
زین طاعت ریائی خود را رها کنیم
ناموس و ننگ را بمی ارغوان دهیم
در دست عشق توبه ز زهد ریا کنیم
فیض از شراب عشق اگر جرعهٔ گشیم
در راه دوست هم دل و هم جان فدا کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به میخوانه و مستی دعوت میکند و از زهد خشک و ریایی فاصله میگیرد. او میخواهد با نوشیدن شراب عشق، غمها و دردهای خود را فراموش کند و به شادی و وصال دوست دست یابد. شاعر به پاک کردن روح و دل از قید و بندهای اجتماعی و اخلاقی اشاره میکند و تأکید دارد که در راه عشق باید جان و دل را فدای معشوق کرد. به طور کلی، محتوای شعر بر اهمیت عشق و رهایی از قید و بندهای دنیوی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، بیا تا در کنار میخانه، لحظههایی را سپری کنیم و آن مستی که از دست رفته را جبران کنیم.
هوش مصنوعی: چقدر باید از زهد و عبادت خشک و سختگیرانه کسانی که در صومعهها زندگی میکنند فاصله بگیریم و دل خود را از داستانهای عشق و محبت تهی کنیم؟
هوش مصنوعی: مدتی است که ما در کنار دوستان و اهل صفا زندگی میکنیم و در این مدت سعی میکنیم خود را با آنها در ارتباط قرار دهیم و خودمان را به آنها بشناسانیم.
هوش مصنوعی: اگر به ما در میخانه اجازه ندهند که شراب صاف بنوشیم، ما درد خود را با درد دیگری که همان ساغر است، درمان میکنیم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، تنهایی و غصهها را فراموش کنیم و با نوشیدن می، شاید دلمان سبک شود و از بار غصهها رها شویم.
هوش مصنوعی: بیدلیل از روی عشق و دوست داشتن باید لحظهای خود را رها کنیم تا بتوانیم دردهای قلبیمان را یکی یکی درمان کنیم.
هوش مصنوعی: بیایید پردههای شرم و ننگ را کنار بزنیم و از بند این ریا و تظاهر آزاد شویم.
هوش مصنوعی: اگر ما به عشق واقعی بپردازیم، باید به راحتی از غرور و خودخواهی خود بگذریم و حتی اگر نیاز باشد، به برخی اصول اخلاقی و ملاحظات اجتماعی پشت پا بزنیم.
هوش مصنوعی: اگر از عشق مانند شراب لذت ببریم، برای دوستی هر چه داریم، هم دل و هم جانمان را فدای او میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمیکند
[...]
آن به که روز عید به می التجا کنیم
عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم
با پیر می فروش برآریم خلوتی
یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم
از صوت نای و نی بستانیم داد عید
[...]
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم
در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم
بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم
رندان لاابالی و مستان سرخوشیم
[...]
ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم
با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم
بر آستان پیر خرابات سرنهیم
بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم
خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم
[...]
برخیز تا زیارت ماتمسرا کنیم
جان را برای قطره اشکی فدا کنیم
بر مرهم مسیح بخندیم و بگذریم
هر درد را به حسرت دردی دوا کنیم
داغیم و کار ما سفر ملک سینههاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.