گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

درین گلشن من بیدل به بوی یار می‌گردم

پی گنجی درین ویرانه همچون مار می‌گردم

سپهر عالم جانم طرار نقش امکانم

به گرد مرکز توحید چون پرگار می‌گردم

بلی‌گوی و بلاجویم قضا چوگان و من گویم

برای خود نمی‌پویم به حکم یار می‌گردم

بری زین باغ تا چینم هزاران جور می‌بینم

برای آن گل خودرو به گرد خار می‌گردم

نپیچم روی از تیرش نپرهیزم ز شمشیرش

سر از بهر فدا دارم پی این کار می‌گردم

قرار و صبر برد از من تمنای وصال او

هوای آشیان دارم که چون طیار می‌گردم

به نزد دوست خواهم شد برای تحفه مجلس

دُری شایسته می‌جویم درین بازار می‌گردم

دوای درد عاشق را مگر یابم نشان از کس

درین بازار در دکان هر عطار می‌گردم

نیاید بر منش رحمی طبیب عشق را هرچند

درین بازار عطاران من بیمار می‌گردم

قلندر نیستم گرچه در صورهٔ لیک در معنی

ورای عالم صورت قلندروار می‌گردم

عزیز هردو عالم می‌شوم چون خاک ره گردم

چو عزت‌جو شوم در هردو عالم خوار می‌گردم

جهان بر من شود حاکم چو او را دوست می‌دارم

برد فرمان من عالم چو زو بیزار می‌گردم

زنم بر عالم استغنا قناعت چون کنم پیشه

شوم محتاج هر ناکس چو بر دینار می‌گردم

به غفلت عمر خواهد رفت بس کن گفت‌و‌گو ای فیض

چو از دستم نیامد کار بر گفتار می‌گردم

 
 
 
مولانا

طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم

نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می گردم

مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن

برای خوشه خرما به گرد خار می گردم

نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا

[...]

سیف فرغانی

نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گردم

چو بلبل صد نوا دارم که در گلزار می گردم

تو قطب دایره رویی ومن در مرکز عشقت

سری بر نقطه بریک پای چون پرگار می گردم

بدان گیسو که صد چون من سراندر دام او دارد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
صائب تبریزی

شبی صدبار برگرد دل افکار می گردم

به بوی یوسفی برگرد این بازار می گردم

چنان افتاده از پرگار طاقت نقطه جانم

که بر گرد سر هر نقطه چون پرگار می گردم

خدا این طفل را ببخشد خواب آسایش

[...]

فیض کاشانی

من دیوانه گرد هر پری‌رخسار می‌گردم

به بوی آن گل خود رو دین گلزار می‌گردم

جهان را سربه‌سر مست از می توحید می‌بینم

گهی کز بادهٔ غفلت دمی هشیار می‌گردم

طواف کعبه گر حاجی کند یک بار در عمری

[...]

بیدل دهلوی

نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار می‌گردم

بهار فرصت رنگم به گرد یار می‌گردم

قضا چون مردمک جمعیت حالم نمی‌خواهد

تحیر مرکزی دارم که با پرگار می‌گردم

حیا کو تا زند آبی غبار هرزه تازم را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه