کبیرهایست که خود را گمان کنم هستم
گناه دیگر آن کز می خودی مستم
گناه خویش خودم دوزخ خودم هم خود
اگر ز خویش برستم ز هول پل رستم
بروی من ز سوی حق گشود چندین در
ز سوی خویش دری چون بر وی خود بستم
ز خود اگر فکنم خویش را رسم بخدا
بوصل او نرسم تا بخویش یا بستم
بود بد دو جهان جمله در من و از من
ز هر بدی برهم گر ز خویشتن رستم
مگیر تو بر من مسکین اگر بدی کردم
که تو کریمی و من از خرد تهی دستم
اگرچه مستم با هوشیار همراهم
که گر ز پای درآیم بگیرد او دستم
شکار معرفت خویش را فکندم دام
برون نیامد ازین بحر جز تهی دستم
بپای مردی عشق ار شکست خویش دهم
چو فیض در صف مردان حق ز بر دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
کجا روم که بمیرم بر آستان امید
اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم
شگفت ماندهام از بامداد روز وداع
[...]
تو آفتاب بلندی و من چنین پستم
به دامنت چه عجب گر نمی رسد دستم
قدح به دست حریفان باده پیما ده
مرا به باده چه حاجت که روز و شب مستم
درون کعبه دل در شدم طواف کنان
[...]
به غیر از آن که بِشُد دین و دانش از دستم
بیا بگو که ز عشقت چه طَرْف بَربَستَم
اگر چه خَرمَنِ عمرم غمِ تو داد به باد
به خاک پایِ عزیزت که عهد نشکستم
چو ذَرِّه گرچه حقیرم ببین به دولتِ عشق
[...]
بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم
بریدم از همه عالم به دوست پیوستم
حبیب جام می خوشگوار داد به دست
هنوز میجهد از ذوق جام او دستم
مرا پیاله مده، جام یا صراحی ده
[...]
شنیده ام که بدستار گیوه میگفت
(تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)
بجامه متکلف برهنه هم گفت
(بدامنت زفقیری نمیرسد دستم)
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.