دلم بس نیست ماوای تو باشد
بیا تا دیده هم جای تو باشد
خوشا چشم نکوبختی که دروی
جمال عالم آرای تو باشد
خوش آن سر مست عشق لاابالی
که مدهوش تماشای تو باشد
خوش آن شیرین سخنهای شکرریز
که از لعل شکر خای تو باشد
نمک دارد سخن زان لعل شیرین
بده دشنامی ار رأی تو باشد
دل مخمور من بیمار آنست
که مست چشم شهلای تو باشد
خوشا آندم که جان بپذیری ای فیض
سرش آنگاه در پای تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر ابراز longing و عاشقانه به محبوبش میکند. او نمیخواهد فقط در طواف محبوب باشد، بلکه خواستار دیدار و حضور اوست. شاعر به زیبایی چشمان محبوب اشاره میکند و حسرت زیبایی و عشق او را میکشد. او به سرمستی و خوشی ناشی از عشق اشاره میکند و بر شیرینی سخنان و احساساتی که از محبوب میگیرد تأکید مینماید. در پایان، شاعر آرزو میکند که جانش در پای محبوب نهد و از او خواسته میشود تا به او نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: دل من فقط به داشتن تو اکتفا نمیکند، بیا که حتی چشمانم هم به تو تعلق داشته باشد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال چشمی که به زیباییهای تو مینگرد و از دیدن جمال تو خوشحال و شگفتزده است.
هوش مصنوعی: کسی که سرشار از عشق و بیخیالی است، خوشبخت است که از تماشای تو مدهوش و شگفتزده شده باشد.
هوش مصنوعی: آن سخنان شیرین و دلنشین که مثل شکر شیرین هستند و از لبهای زیبات استفاده میشود، بسیار خوشایند و دلانگیزند.
هوش مصنوعی: اگر نظر تو این است، پس بگذار به زبانی تلخ و گزنده به تو دشنام دهم، زیرا سخنان من هم مانند نمک، طعم خوشی دارند و جز بر روی لعل شیرین به کار میروند.
هوش مصنوعی: دل سرشار از احساس و شوق من، به خاطر زیبایی و جاذبه چشمهای سیاه تو، مثل یک بیمار در حال مستی است.
هوش مصنوعی: خوشا آن لحظه که تو ای فیض، جان را بپذیری؛ در آن زمان او به پای تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو زیر از قدر تو جای تو باشد
علَم دان هر که بالای تو باشد
چو رویم در کف پای تو باشد
همیشه روی من جای تو باشد
اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد
و گر خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتای تو باشد
و گر دوران ز سر گیرند هیهات
[...]
مرا در سینه سودای تو باشد
سواد دیده در پای تو باشد
چه می خواهی بیا بنشین زمانی
خوشا آن دل که یغمای تو باشد
اگر باشد درین عالم بهشتی
[...]
چو زلف آن را که سودای تو باشد
سرش باید که در پای تو باشد
برون کردم ز دل جان را که جان را
نمیزیبد که بر جای تو باشد
خوشا آن دل که بیمار تو گردد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.