بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد
به پیش تیر قضا جان سپر توانی کرد
چنانکه هست اگر سرّ کار دریابی
ز دل شکایت بیجا بدر توانی کرد
چو دانی آنچه بتو میرسد نوشته شده است
ز خار خار تاسف حذر توانی کرد
خدای را بعدالت اگر شناختهٔ
بخویش نسبت اسباب شر توانی کرد
اگر ز آینهٔ سر غبار بزدائی
بچشم سر برخ او نظر توانی کرد
اگر نقاب بر افتد ز طلعت ازلی
بیک نگاه ابد را بسر توانی کرد
بر آستانهٔ جانان اگر دهد بارت
سر و تن و دل و جان خاک در توانی کرد
اگر ز عالم صورت ز صدق دل نکنی
بجان بعالم معنی سفر توانی کرد
چگونه ثبت توان کرد فیض در اوراق
حدیث عشق چه سان مختصر توانی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر فاخر به بیان اصولی دربارهی سرنوشت و قضا و قدر میپردازد. شاعر به ما میآموزد که اگر توانایی مقابله با سختیهای زندگی را داشته باشیم، میتوانیم با تسلیم به قضا و قدر، خود را از شکایتهای بیجا رها کنیم. او توضیح میدهد که سرنوشت ما نوشته شده و با شناخت حقیقت و عدالت الهی، میتوانیم از اندوه و گلایهها دوری کنیم. با توجه به جانان و سعی در درک عمیقتر از زندگی، میتوانیم به معانی بالاتر دست یابیم. در نهایت، شعر به محدودیتهای کلام و تلاش برای بیان عشق و احساسات عمیق اشاره دارد و به این نکته میپردازد که عشق حقیقی عمیقتر از آن است که بتوان آن را به شیوایی بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به کوی راز و سرّ تقدیر بروی، میتوانی جان خود را در برابر تیرهای سرنوشت محافظت کنی.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به حقیقت امور پی ببری، دیگر از دل شکایت نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: وقتی بدانی که همه چیزهایی که به تو می رسد از پیش تعیین شده است، میتوانی از درد و رنجی که به تو میرسد دوری کنی و از غم و اندوه خود محافظت کنی.
هوش مصنوعی: اگر خدا را با عدالت بشناسی، میتوانی نسبت به خودت اسباب و عوامل بدی را شناسایی کنی.
هوش مصنوعی: اگر غبار از آینه دل بزدایی، میتوانی به عیان زیبایی و حقیقت را ببینی.
هوش مصنوعی: اگر چهرهی اصلی و واقعی آشکار شود، میتوانی با یک نگاه به زیبایی ابدی و بینظیر دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر در برابر محبوب به او جان و دل و وجود خود را تقدیم کنی، میتوانی در مقابلش خاک پایش شوی و افتخار کنی.
هوش مصنوعی: اگر با صداقت و حقیقت از دنیای ظاهری فاصله بگیری، میتوانی به دنیای معنوی و عمیقتری سفر کنی.
هوش مصنوعی: چطور میتوان شادی و لطف عشق را در کلمات و نوشتهها جا داد، در حالی که این احساس عمیق به گونهای است که هیچگاه نمیتوان آن را بهطور کامل بیان کرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بُگْشاید
[...]
به سرجام جم آنگه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
اگر نشسته سفر چون نظر توانی کرد
ز هفت پرده نیلی گذر توانی کرد
عزیز مصر اگر همتی کند همراه
چو بوی پیرهن از خود سفر توانی کرد
صفای باطن اگر چون صدف به دست آری
[...]
به کوی مهدی هادی گذر توانی کرد
هوای نفس ز سر گر به در توانی کرد
تو غرق معصیتی در مقام آسایش
به کوی عصمت او کی گذر توانی کرد
به عزم دیدن رویش به راه تقوی پوی
[...]
به سرّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بصر توانی کرد
گداییِ در میخانه طُرفه اکسیری است
گر این عمل بکنی خاکِ زر توانی کرد
جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.