از آن میان نزنم دم که مو نمیگنجد
و زان دهان که در و گفتگو نمیگنجد
چه گویم از غم دل در شکنج گیسویش
که در زبان سخن تو بتو نمیگنجد
حدیث آن لب شیرین نیایدم بزبان
حلاوت اینهمه در گفتگو نمیگنجد
وصال دوست نه بتوانم آرزو کردن
به تنگنای دلم آرزو نمیگنجد
بفرض اگر همه روی زمین شود دفتر
حکایت شب هحران درو نمیگنجد
ز دود ناله چگویم کز آسمان بگذشت
ز خون دیده که در نهر و جو نمیگنجد
بس است فیض شکایت که پر شد این دفتر
ز دود دل که درو تار مو نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل از هوای تو در رنگ و بو نمیگنجد
ز شوق لعل تو می در سبو نمیگنجد
چو مو ضعیف شدم در هوای صحبت تو
ولی میان تو و غیر، مو نمیگنجد
در آشنایی دلها چه باعثی باید
[...]
ز قرب دوست چگویم که مو نمیگنجد
ز بعد خود که درو گفتوگو نمیگنجد
چه جای نکتهٔ باریک و حرف پنهانست
میان عاشق و معشوق مو نمیگنجد
بیان چه سان بتوان از جمال او حرفی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.