چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی پورش آمد چو تابنده ماه
تو گفتی گو پیلتن رستم است
وگر سام شیرست و گر نیرم است
چو خندان شد و چهره شاداب کرد
ورا نام تهمینه ، سهراب کرد
چو یک ماه شد ، همچو یک سال بود
برش چون بر رستم زال بود
چو سه ساله شد زخم چوگان گرفت
به پنجم دل تیر و پیکان گرفت
چو ده ساله شد زان زمین کس نبود
که یارست با او نبرد آزمود
بر مادر آمد بپرسید زوی
بدو گفت گستاخ بامن بگوی
که من چون ز همشیرگان برترم
همی بآسمان اندر آید سرم
ز تخم کیم وز کدامین گهر
چه گویم چو پرسد کسی از پدر
گر این پرسش از من بماند نهان
نمانم ترا زنده اندر جهان
بدو گفت مادر که بشنو سخن
بدین شادمان باش و تندی مکن
تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی
ازیرا سرت ز آسمان برترست
که تخم تو زان نامور گوهرست
جهانآفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید
چو سام نریمان به گیتی نبود
سرش را نیارست گردون بسود
یکی نامه از رستم جنگ جوی
بیاورد و بنمود پنهان بدوی
سه یاقوت رخشان به سه مهره زر
از ایران فرستاده بودش پدر
بدو گفت افراسیاب این سخن
نبایدکه داند ز سر تا به بن
پدر گر شناسد که تو زین نشان
شدستی سرافراز گردنگشان
چو داند بخواندت نزدیک خویش
دل مادرت گردد از درد ریش
چنین گفت سهراب کاندر جهان
کسی این سخن را ندارد نهان
بزرگان جنگآور از باستان
ز رستم زنند این زمان داستان
نبرده نژادی که چونین بود
نهان کردن از من چه آیین بود
کنون من ز ترکان جنگآوران
فراز آورم لشکری بی کران
برانگیزم از گاه کاووس را
از ایران ببرم پی طوس را
به رستم دهم تخت و گرز و کلاه
نشانمش بر گاه کاووس شاه
از ایران به توران شوم جنگجوی
ابا شاه روی اندر آرم بروی
بگیرم سر تخت افراسیاب
سر نیزه بگذارم از آفتاب
چو رستم پدر باشد و من پسر
نباید به گیتی کسی تاجور
چو روشن بود روی خورشید و ماه
ستاره چرا برفرازد کلاه
ز هر سو سپه شد براو انجمن
که هم باگهر بود هم تیغ زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از شاهنامه، از تولد سهراب، فرزند رستم، سخن گفته میشود. بعد از نه ماه، سهراب به دنیا میآید و به زیبایی توصیف میشود که شبیه رستم، پهلوان بزرگ ایرانی است. سهراب به مرور زمان بزرگ میشود و به مهارتهای جنگی دست مییابد. او از مادرش میخواهد تا درباره پدرش اطلاعاتی به او بدهد. مادر در جواب به سهراب میگوید که او فرزند رستم است و باید غرور و شجاعت او را بشناسد. سهراب با اشتیاق به جنگ و فتح سرزمین دوشمنان میاندیشد و تصمیم دارد که نام پدرش را در میدان جنگ زنده نگهدارد و به افتخار او از هیچ تلاشی دریغ نکند. سهراب به شدت به دلاوری و قدرت خود ایمان دارد و تصور میکند که هیچ کس نمیتواند بر او غلبه کند.
هوش مصنوعی: بعد از گذشت نه ماه از بارداری دختر شاه، پسری به دنیا آمد که مانند ماه درخشان و زیبا بود.
هوش مصنوعی: تو گفتی که پهلوانی مثل رستم در وجود من است و شاید هم مثل سام شیر یا نیرم باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که او لبخند زد و چهرهاش شاداب شد، نامش تهمینه و سهراب گردید.
هوش مصنوعی: وقتی که او یک ماه به دنیا آمده بود، برایش مانند یک سال گذشت، چون بر او مانند زال بر رستم تاثیر گذاشته بود.
هوش مصنوعی: پس از سه سال، زخم چوگان را در زندگیاش حس کرد و در سال پنجم، به دلش تیر و پیکانی شلیک شد.
هوش مصنوعی: وقتی او ده ساله شد، هیچ کس نبود که با او در نبردی تجربی شریک شود.
هوش مصنوعی: مادر به او نزدیک شد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است. او در پاسخ گفت: "به من بیاحترامی کرده و بیپروا صحبت کرده است."
هوش مصنوعی: من از همه دوستان و همدورهایهایم برتر هستم و به همین خاطر سرم همواره به آسمان بلند است.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی از پدرم بپرسد از کجا آمدهام و چه تحولی در وجودم موجود است، چه بگویم؟
هوش مصنوعی: اگر این سؤال از من باقی بماند، هرگز نمیتوانم به طور پنهانی در این دنیا از تو دور باشم.
هوش مصنوعی: مادر به او گفت: خوب گوش کن و به این حرفها توجه کن؛ با دل شاد باش و بینق زنگ نزن.
هوش مصنوعی: تو فرزند دلاور رستمی، به خاطر قدرت و شجاعت سام هستی.
هوش مصنوعی: زیرا که سر تو از آسمان بالاتر است، چون که نطفهی تو از آن جواهر مشهور به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که خالق جهان، جهان را آفرید، هیچکس به قدرت و دلاوری رستم ظاهر نشد.
هوش مصنوعی: چنانکه سام نریمان در جهان بینظیر بود، گردونهی روزگار هرگز نتوانست سر او را به زمین بیفکند.
هوش مصنوعی: یک پیام از رستم جنگجو آوردند و به طور پنهانی نشان دادند.
هوش مصنوعی: پدر به او سه یاقوت درخشان از ایران هدیه داده بود که به شکل سه مهره طلا بودند.
هوش مصنوعی: افراسیاب به او گفت که این حرف نباید از کسی دیگری شنیده شود و فقط باید میان ما بماند.
هوش مصنوعی: اگر پدر بداند که تو با این نشانهها شایسته و سرافراز شدهای، از افتخار به تو سرفراز خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی بداند که تو به او نیاز داری و او را به نزد خود بخوانی، دل مادر تو از غصه و درد شگفتزده خواهد شد.
هوش مصنوعی: سهراب میگوید که در این دنیا هیچکس این سخن را پنهان نمیکند و همه میتوانند آن را بشنوند و درک کنند.
هوش مصنوعی: بزرگان و قهرمانان جنگ از زمانهای قدیم تا کنون، داستانهایی از رستم را نقل میکنند.
هوش مصنوعی: چرا نباید کسی که چنین ویژگیهایی دارد، از من پنهان شود؟ این کار چه رسم و قانونی دارد؟
هوش مصنوعی: اکنون من از میان جنگجویان ترک، سپاهی بزرگ و بینهایت گردآوری میکنم.
هوش مصنوعی: من کاووس را از مکانش برمیانگیزم و او را از ایران به سمت طوس میبرم.
هوش مصنوعی: به رستم تخت و گرز (چماق) میدهم و کلاهی به او میزنم تا او را بر جایگاه شاه کاووس نشانده و معرفی کنم.
هوش مصنوعی: من از ایران به سرزمین توران میروم و با شجاعت در برابر شاه میایستم و با او روبرو میشوم.
هوش مصنوعی: میخواهم بر تخت پادشاهی افراسیاب بنشینم و نیزهام را در آفتاب قرار دهم.
هوش مصنوعی: اگر رستم پدر من باشد، نباید در جهان کسی برتر از من باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهره خورشید و ماه روشنی دارد، چرا باید ستارهای بر کلاه بلند شود یا خود را نشان دهد؟
هوش مصنوعی: از هر سو گروهی به دور او جمع شدهاند، چراکه او هم از نژاد شجاعان است و هم شمشیرزن ماهری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی پورش آمد چو تابنده ماه
چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی کودک آورد مانند ماه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.