وجودت تا ز چشم کیمیای امتیاز افتد
چو سیم قلب یک دم کاش راهت بر گداز افتد
تو کز هول صراط از پا فتادی وه نمیدانم
چه خواهی کرد اگر ره بر دم شمشیر ناز افتد؟
چه یکرنگی است این یارب که گر محمود را بر دل
شکست از غم رسد چین بر سر زلف ایاز افتد
خوشا بخت همایون فال مرغی کز شگونبختی
کند تا سر برون از بیضه در چنگال باز افتد
دلی کو از ازل با خاکساری الفتی دارد
گرش چون آفتاب از خاک برگیرند باز افتد
چنین کز اهل دل زلف درازت میرباید دل
از آن ترسم که شهراه حقیقت بر مجاز افتد
مرا تا عمر باقی، شکوة زلف بتان باقیست
مبادا آنکه کس را درد دل دور و دراز افتد
زمانی نگذرد کان مه به بیدادیم ننوازد
خوش آن عاشق که معشوقش چنین عاشق نواز افتد
شدم بیچارهتر تا چارهام در دست گردون شد
مبادا کار کس هرگز به بند کارساز افتد
اگر خواهی که یابی قبلة حاجت برو سر نه
به هر جایی که اشک از گوشة چشم نیاز افتد
برون پردهای آگه نیی از اضطراب دل
دلت فیّاض خواهم محرم اسرار راز افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق خود میپردازد. او به استغنا و بیتوجهی معشوق اشاره میکند و میگوید که نگاه او مانند نور خورشید بر او نمیتابد. در وصف چهرهاش، شاعر به تضاد غم و شادی در نگاه معشوق اشاره دارد، و اینکه زیبایی او در باغ گلها هم به اندازهای خاص است که گلها از او نمیافتند. همچنین، شاعر به درد و رنج عاشقان اشاره میکند و از زلف معشوق میگوید که به شدت بر پاهایش میافتد. در ادامه، شاعر به پرشور بودن عشقش و عدم فرصتی برای دیگران در قیامت اشاره میکند و در نهایت میگوید که چشم معشوق بر رقبای او نمیافتد و این نگران کننده نیست چرا که این تیرهای عشق، به هم مرتبط و یکجا نمیافتند.
هوش مصنوعی: هنگامی که وجودت از دید من مانند طلا ارزش خود را از دست بدهد، قلبم به یک لحظه آرزو میکند که راهت به سوی من باز شود و من به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: تو که از ترس راه راست و درست زمین خوردی، نمیدانم در شرایط سختتر چه کار خواهی کرد، اگر به زیر تیغ شمشیر نازک بیفتی؟
هوش مصنوعی: این یکرنگی و بیوفایی، بسیار تعجبآور است. اینکه اگر محمود دلش بشکند و غم به سراغش بیاید، اثرش بر ایاز هم مشخص میشود و باعث میشود که زلف او نیز دچار چین و شکن شود.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که بخت خوب دارد، مانند پرندهای که با خوششانسی از تخم بیرون میآید و در چنگال عقابی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دلی که از همان ابتدا با humildity آشناست، حتی اگر مانند خورشید از خاک بلند شود، دوباره به زمین برمیگردد.
هوش مصنوعی: زلف بلند تو که دل اهل دل را میرباید، من نگرانم که راه واقعی به بیراهه کشیده شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی میکنم، همیشه از زلفهای زیبا و دلربا گلایه دارم. نگران این هستم که مبادا کسی دلی پر از غم و درد داشته باشد و این غم و درد، طولانی و سخت شود.
هوش مصنوعی: مدتی نمیگذرد که آن ماه به ظلم و ستم دست نمیزند. خوش به حال آن عاشق که معشوقش با محبت و عشق به او پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: من به شدت گرفتار شدم و چارهای ندارم، چون سرنوشت در دست گردون (آسمان) است. امیدوارم که کار هیچکس به دست کسی که کارش را میسازد، نیفتد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به هدفی که در نظر داری برسی، باید در جایی که از دل و جانت احساس نیاز میکنی، دعا کنی و استغاثه کنی، نه در هر مکان دیگری.
هوش مصنوعی: دور از چشم مردم و پنهان از نگاهها، از غم و اضطراب دل خود هیچ چیز نمیدانی. میخواهم در دل تو به رازها و اسرار پنهان راه یابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هر دل کز نوا دم زد قبول دلنواز افتد
سر محمود میباید که در پای ایاز افتد
اگر از بام عرش افتد سرم بر خاک راه تو
ز شادی برجهد از جای و در پای تو باز افتد
سگانت بر نیاز نازنینان نازها دارند
[...]
در آن مجلس که از مستی رخت طاقت گداز افتد
اگر خورشید تابان چهره افروزد به گاز افتد
علاج من همان از چشم بیمار تو می آید
کجا درد محبت را مسیحا چاره ساز افتد؟
به دامان غرور آب زمزم گرد ننشیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.