عمریست تا جدا ز تو مهوش نشستهایم
پروانهایم و دور ز آتش نشستهایم
با آنکه عیش از دل ما نسخه میبرد
دایم چو زلف یار مشوّش نشستهایم
در انتظار سرمة گردی از آن سوار
عمریست چشم بر ره ابرش نشستهایم
فارغ نشد رقیب ز خمیازه چون کمان
تا ما به پهلوی تو چو ترکش نشستهایم
ای زاهد از شکفتگی ما عجب مدار
عمری چون نشئه با می بیغش نشستهایم
چون داغ لاله بیغم عشق پریرخان
افسردهایم اگرچه در آتش نشستهایم
فیّاض غم مدار که هر چند پیش دوست
در خون نشستهایم ولی خوش نشستهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون خال هندوی تو بر آتش نشستهایم
سوزان ولیک تازه و تر خوش نشستهایم
برد و سلام خواند بر او جبرئیل عشق
در باغ چون خلیل و بر آتش نشستهایم
رد و قبول در کف صورت نگار و ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.