ز ابر دیده در و دشت را پر آب کنم
ز رشحة مژه خون در دل سحاب کنم
چنین که سر بسرم جوشِ گریه، نزدیکست
که زهرة فلک از بیم سیل آب کنم
مثل شدست به بدیمنی آسمان کهن
همان بهست که این خانه را خراب کنم
حرام باد به من لذت شهادت عشق
اگر به زیر دم تیغت اضطراب کنم
نهشت یک مژه سیلابِ گریهام فیّاض
که یک شب این مژه را آشنای خواب کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دگر بوصف تو اندیشه را جواب کنم
زرشک مدح تو تا کی سپهر آب کنم
سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم
ز سوز دل، جگر شعله را کباب کنم
شود ز لذت نظاره چشم من محروم
به وقت دیدنش از بس که اضطراب کنم
به یاد لعل تو شبها به محرومی
[...]
گذار کز تن او رفع آفتاب کنم
علاج تشنگی از کام آن جناب کنم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.