این روضه که وقفست بر اغیار نعیمش
بر کِشتة عشّاق سمومست نسیمش
یک عمر نفس سوختم و نرم نکردم
آن دل، که به یک ناله توان کرد رحیمش
آن مایده عشقست که صد قرن نیابی
یک دست و زبان سوختهای همچو کلیمش
آن مزرع عشقست که پیوسته روانست
بر کشت امید آب ز سرچشمة میمش
فیّاض چه دانی تو غم دل، که نداری
در سینة بیداد یکی دل، چه که نیمش!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.