سرو نتوانست لاف قامتش از پیش برد
هرزه در پیش جوانان آبروی خویش برد
همچو ترکش پر برآوردم ز تیر ناز او
هر چه گویم، لذّت پیکان او دل بیش برد
کوه را فرهاد از جا کند و خسرو مزد یافت
بخت چون سستی کند نتوان به زور از پیش برد
عاشقی دورست از منصور دعویدار، دور
بیحقیقت با وجود دوست نام خویش برد
لذّت عیش جهان در لذّت ترکست و بس
هر چه را در پادشاهی باخت شه، درویش برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.