سفر عمر زیانست و درو سود عبث
حسرت بود چو اندیشة نابود عبث
کس درین مرحله یارب به چه خرسند شود؟
فکر معدوم عبث حسرت موجود عبث
دل ازین دانش بیجا به مرادی نرسید
هر چه گفتیم و شنیدیم عبث بود عبث
عمر طی گشت و به جایی نرسیدیم آخر
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث
طول عمر تو اگر عرض ندارد چه هنر
تار در جامه بود بیمدد پود عبث
پا ازین مرحله دانسته کشد مرد خدا
قدم معرفت این راه نپیمود عبث
کاش در راه عدم همرهی پا میکرد
سر که فیّاض به پای همهکس سود عبث
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندگی شد همه نابود، پی بود عبث
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث
کفن از تار امل بافی ما ماند به ما
در جهان این همه جان کندن ما بود عبث
بسیه چاه لحد، پا چو گذاری، دانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.